کمک به فرد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه

درمان ترس از آینه| از تشخیص تا درمان

درمان استرس تروماتیک

چگونه با حوادث آسیب زا کنار بیاییم و درمان استرس تروماتیک چگونه است؟

هر رویداد آسیب زا  (از یک تراژدی شخصی گرفته تا یک بحران جهانی) عوارض عاطفی دارد و باعث استرس می‌شود. اما راه هایی وجود دارد تا کنترل زندگی خود را دوباره به دست آورید.

رویدادهای آسیب زا و تروماتیک

تجربه استرس پس از یک رویداد ناراحت کننده رخ می‌دهد، مانند یک حادثۀ رانندگی، سقوط هواپیما، جنایت خشونت بار، حمله تروریستی، بیماری همه گیر جهانی یا بلایای طبیعی مانند زلزله، طوفان یا سیل.

در این مواقع احساس شوک، سردرگمی و ترس شدید یا احساس بی‌حسی یا حتی در آن واحد، ترکیبی از احساسات متضاد پیدا می کنید. این احساسات فقط به افرادی که این رویداد را تجربه کرده اند محدود نمی شود. اخبار شبانه روزی و پوشش مداوم رسانه های اجتماعی هر روز همۀ ما را با تصاویر وحشت، مصیبت، رنج و از دست دادن در همۀ نقاط جهان روبه‌رو می‌کند.

تداوم این روند سیستم عصبی شما را تحت الشعاع قرار داده و استرس آسیب زا ایجاد می‌کند، درست مثل وقتی که شما این رویداد را از نزدیک تجربه کرده باشید.

استرس آسیب زا احساس امنیت شما را از بین می‌برد و احساس می‌کنید که در یک دنیای ناامن قرار داشته و آسیب پذیر و ناتوان‌اید، به خصوص اگر حادثه آسیب زا ساخته دست انسان باشد،

مانند تیراندازی یا اقدام تروریستی. ممکن است از نظر جسمی و عاطفی احساس فرسودگی کنید، غم و اندوه بر شما غلبه کند یا تمرکز، خواب یا کنترل خلق و خوی خود برایتان دشوار باشد. همه اینها پاسخ های طبیعی به رویدادهای غیرعادی هستند.

اغلب افکار و احساسات ناراحت کننده استرس آسیب زا با بازگشت تدریجی زندگی به حالت عادی در طی روزها یا هفته های پس از یک رویداد یا بحران فاجعه آمیز شروع به محو شدن می کنند.

اما اقدامات زیادی نیز وجود دارد که می توانید برای کمک به بهبودی خود انجام داده و بهتر با آسیبی که تجربه کرده اید کنار بیایید. چه سانحه برای خودتان رخ داده باشد و چه شاهد آن بوده باشید ممکن است پس از آن استرس آسیب زا را تجربه کرده باشید، راه های زیادی برای آرام کردن سیستم عصبی و بازیابی تعادل عاطفی وجود دارد.

درمان استرس تروماتیک

علائم و نشانه های استرس شدید

فارغ از اینکه رویداد آسیب زا مستقیماً روی شما تأثیر گذاشته است یا خیر، طبیعی است که در مورد آنچه ممکن است در آینده رخ دهد احساس اضطراب، ترس و عدم اطمینان کنید. سیستم عصبی شما تحت تأثیر استرس قرار گرفته، طیف گسترده ای از احساسات شدید و واکنش های فیزیکی را برانگیخته است.

علائم استرس از خفیف تا شدید متغیر است و اغلب به صورت نوسانی، می آیند و می روند. ممکن است مواقعی  احساس برانگیختگی و اضطراب کنید و مواقعی دیگر احساس بی‌حسی داشته باشید.

علائم عاطفی استرس عبارتند از:

  • شوک و ناباوری، به سختی می توانید واقعیت آنچه را که اتفاق افتاده است بپذیرید و احساسات خود را خنثی می‌کنید.
  • ترس، نگران هستید که دوباره همان اتفاق تکرار شود یا کنترل خود را از دست بدهید.
  • غم یا اندوه، مخصوصا اگر افرادی که می شناسید فوت کرده اند یا متحمل مصیبت‌هایی شده‌اند که به کلی زندگیشان را تغییر داده است.
  • درماندگی، ماهیت ناگهانی و غیرقابل پیش‌بینی جنایات خشونت‌آمیز، تصادفات، بیماری‌های همه‌گیر یا بلایای طبیعی باعث ایجاد احساس آسیب‌پذیری و درماندگی و حتی اضطراب و افسردگی می‌شود.
  • احساس گناه برای اینکه پس از مرگ دیگران زنده مانده اید یا فکر می کنید که می توانستید کمک بیشتری به دیگران بکنید و کم کاری کرده اید.
  • خشم، شما از خداوند، دولت یا دیگر کسانی که فکر می کنید مسئول این ماجرا هستند عصبانی می باشید.
  • شرم، به خصوص در مورد احساسات یا ترس هایی که نمی توانید آن ها را کنترل کنید، شرم‌زده می‌شوید.
  • تسکین، از اینکه بدترین اتفاقات افتاده و تمام شده و از اینکه به اندازه دیگران تحت تأثیر قرار نگرفته اید، احساس آرامش می‌کنید و حتی امیدوارید که زندگی شما به حالت عادی بازگردد.

علائم فیزیکی عبارتند از:

  • احساس سرگیجه یا غش، مشکلات معده، تعریق بیش از حد.
  • لرزیدن، رعشه، عرق سرد، تورم و درد در گلو یا احساس خفگی.
  • تنفس سریع، تپش قلب، درد قفسه سینه یا مشکل در تنفس.
  • هجوم سیل‌آسای افکار، ناتوانی در استراحت کردن.
  • عدم تمرکز
  • برنامه خواب شما به هم ریخته و دچار بی خوابی یا کابوس می شوید.
  • دردهایی که متوجه علت آن ها نمی‌شوید مانند سردرد یا تغییرات در عملکرد جنسی.
  • از دست دادن یا افزایش اشتها.
  • مصرف بیش از حد الکل، نیکوتین یا مواد مخدر.

تفاوت بین استرس تروماتیک و PTSD چیست؟

اگرچه علائم استرس و اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) بلافاصله پس از یک فاجعه یا رویداد آزاردهنده بسیار شبیه به نظر می رسند، اما روند آن ها بسیار متفاوت است. با اینکه علائم استرس بسیار ناخوشایند هستند، به تدریج در طول زمان بهبود می یابند، به خصوص اگر اقداماتی را برای مراقبت از سلامت عاطفی خود انجام دهید.

اما اگر علائم استرس کاهش نیابد و سیستم عصبی شما در آن حالت باقی بماند، و برای مدت طولانی نتواند از رویداد گذر کند، ممکن است دچار PTSD شده باشید.

با PTSD، شما در شوک روانی باقی می‌مانید. علائم کاهش نمی یابد و نه تنها بهتر نشده بلکه حتی بدتر هم می‌شوید.

مقابله با استرس تروماتیک

همان طور که معمولاً پاکسازی آثار ویرانی‌ها و ترمیم خسارت‌های ناشی از یک فاجعه یا رویداد آسیب‌زا زمان می‌برد، بازیابی تعادل عاطفی و بازسازی زندگی شما نیز به زمان نیاز دارد. اما راهکارهایی وجود دارد که با انجام آن ها می‌توانید به خود و عزیزانتان کمک کنید تا با عواقب عاطفی پس از آسیب بهتر کنار آمده و راهی برای ادامۀ زندگی خود بیابید.

به یاد داشته باشید که هیچ «درست» یا «نادرستی» برای احساس کردن وجود ندارد. انسان ها به طرق مختلف نسبت به تروما واکنش نشان می دهند، بنابراین به خود (یا دیگران) نگویید که باید چگونه فکر یا احساس کنید.

احساسات خود را نادیده نگیرید،

زیرا این کار فقط بهبود را کند می کند. در لحظه به نظر می رسد که بهتر است از تجربۀ احساسات خود اجتناب کنید، اما چه به آنه ا توجه کنید و چه نه، وجود دارند. اگر به راحتی به خود اجازه دهید آنچه را که احساس می کنید تجربه کنید، حتی احساسات شدید نیز از بین خواهند رفت.

از مرور وسواس گونه رویداد آسیب زا اجتناب کنید

فکر کردن مکرر یا تماشای تصاویر وحشتناک برای بارها و بارها، سیستم عصبی شما را تحت تأثیر قرار داده و باعث می شود خود را در آنجا حس کنید. فعالیت هایی انجام دهید که ذهن شما را مشغول می کند (خواندن، تماشای فیلم، آشپزی، بازی با بچه هایتان)، این کار باعث می شود تمام انرژی و توجه خود را وقف رویداد آسیب زا نکنید.

روال عادی را دوباره برقرار کنید

پس از یک فاجعه، بازگشت (تا حد امکان) به روال عادی به شما کمک می کند تا استرس آسیب زا، اضطراب و ناامیدی را به حداقل برسانید. حتی اگر روال کار یا تحصیل شما مختل شود، می توانید روزهای خود را با زمان‌بندی‌های منظم برای خوردن، خوابیدن، گذراندن وقت با خانواده و استراحت تنظیم کنید.

صمیمات مهم زندگی را به حالت تعلیق درآورید

گرفتن تصمیمات بزرگ زندگی در مورد خانه، کار، یا خانواده در حالی که دچار آسیب هستید، تنها باعث افزایش استرس در زندگی می شود. در صورت امکان، سعی کنید ابتدا آرامش پیدا کنید و تعادل عاطفی خود را به دست آورید تا بتوانید شفاف تر فکر کنید.

اگر نخستین پاسخ دهنده یا عضو کادر درمان بوده اید که از سانحه خبردار شده اید…

هنگام وقوع فاجعه یا بحران همیشه زودتر از همه، امدادگران اورژانس و کادر درمانی را فرا می‌خوانند. اگرچه کمک به دیگران در زمان نیاز می تواند بسیار مفید باشد، اما چالش ها و عوامل استرس زا نیز به همراه دارد.

مشاهده مصیبت و درد و رنج، تصمیم گیری دربارۀ مرگ و زندگی و حتی رفتن به مکان سانحه، می تواند بر سلامت روان شما تأثیر گذاشته و باعث استرس آسیب زا شود و از آنجا که ممکن است در طول زندگی حرفه ای خود مجبور شوید بارها و بارها با عواقب وقایع آسیب زا دست و پنجه نرم کنید،

تأثیر عاطفی آن حالت گلوله برفی پیدا می‌کند که به مرور بزرگ تر می شود. اگر استرس کنترل نشود، منجر به فرسودگی شغلی، حالت خستگی عاطفی، ذهنی و فیزیکی می شود.

باید به یاد داشته باشید که مراقبت از خود، حتی در زمان بحران، خودخواهانه نیست، بلکه یک ضرورت است. به هر حال، با اجازه دادن به خود برای استراحت، تکیه کردن به دیگران برای حمایت و کار گروهی به جای تنهایی، برای مدت طولانی تری، انرژی و قدرت لازم را برای کمک به دیگران در مواقع نیاز، خواهید داشت.

نکته ۱ مقابله با حوادث: ارتباط با رسانه را به حداقل برسانید

اگرچه برخی از بازماندگان یا شاهدان یک رویداد آسیب‌زا با تماشای پوشش رسانه‌ای رویداد یا مشاهده تلاش‌های امدادگران و درمانگران، احساس کنترل خود را به دست می آورند، اما یادآوری‌ها برای برخی دیگر، آسیب‌زاتر است.

تماشا کردن بیش از حد تصاویر رویدادهای آزاردهنده (مانند تماشای مکرر کلیپ‌های ویدئویی در رسانه‌های اجتماعی یا سایت‌های خبری) حتی در افرادی که مستقیماً تحت تأثیر این رویداد نبوده‌اند استرس آسیب‌زا ایجاد می‌کند و در کسانی که در معرض رویداد بوده‌اند آسیب‌دیدگی مجدد را به همراه دارد.

تماشای رسانه را محدود کنید

قبل از خواب اخبار نگاه نکنید، از رسانه‌های اجتماعی دوری و از تماشای مکرر ویدیوهای  ناراحت کننده خودداری کنید.

سعی کنید از تصاویر  و کلیپ های ویدیویی ناراحت کننده خودداری کنید

اگر می خواهید در جریان رویدادها باشید، به جای تماشای تلویزیون یا تماشای کلیپ های ویدیویی، گزارش های روزنامه را بخوانید.

اگر پوشش رسانه‌ای باعث می‌شود شما احساس غم کنید، از اخبار فاصله بگیرید. از تلویزیون و اخبار آنلاین خودداری کنید و برای چند روز یا چند هفته از مرور رسانه های اجتماعی دوری کنید تا وقتی که علائم استرس آسیب زا کاهش یابد و بتوانید ادامه دهید.

نکته ۲: احساسات خود را بپذیرید

استرس آسیب زا باعث می شود که انواع احساسات دشوار و غافلگیرکننده از جمله شوک، عصبانیت و احساس گناه را تجربه کنید. این احساسات واکنش های عادی به از دست دادن ایمنی و امنیت (و همچنین جان، اعضای بدن و اموال) هستند که در پی یک فاجعه رخ می دهد. پذیرش این احساسات و اجازه دادن به خود برای تجربۀ آنچه احساس می کنید، لازمۀ بهبودی است.

مقابله با احساسات دردناک

  • به خودتان زمان بدهید تا هر گونه خسرانی را که داشته اید، بهبود ببخشید یا برایش سوگواری کنید.
  • سعی نکنید روند بهبودی را تندتر کنید.
  • با سرعت بهبودی صبورانه برخورد کنید.
  • برای احساسات دشوار و فرّار آماده باشید.
  • به خود اجازه دهید احساساتتان را بدون قضاوت یا احساس گناه تجربه کنید.
  • یاد بگیرید که بدون اینکه تحت تأثیر قرار بگیرید، با احساسات ناخوشایند خود دوباره ارتباط برقرار کنید.

نکته ۳: احساس درماندگی خود را به چالش بکشید

با فعالیت و اقدام کردن می‌توانید بر استرس آسیب زا غلبه کنید. عمل مثبت می تواند به شما کمک کند بر احساسات ترس، درماندگی و ناامیدی غالب شوید. حتی اقدامات کوچک می توانند تفاوت بزرگی ایجاد کنند.

کار داوطلبانه انجام دهید

خون بدهید، به یک موسسه خیریه کمک کنید یا دیگران را نجات دهید. اگر کار داوطلبانه رسمی بیش از حد برایتان متعهدانه است، صرفاً مفید بودن و رفتار دوستانه با دیگران هم می تواند باعث کاهش استرس شده و احساس درماندگی شما را به چالش بکشد. خریدهای همسایه خود را برایش حمل کنید، دری را برای یک غریبه باز نگه دارید، به افرادی که در طول روز ملاقات می کنید لبخند بزنید.

با افراد دیگری که تحت تأثیر همان رویداد آسیب زا قرار گرفته اند ارتباط برقرار کنید یا در یادبودها و سایر مراسم عمومی شرکت کنید. احساس ارتباط با دیگران و یادآوری زندگی های از دست رفته یا مخدوش شده به غلبه بر حس ناامیدی که اغلب به دنبال یک مصیبت رخ می دهد کمک می کند.

نکته ۴: تحرک و فعالیت بدنی داشته باشید

شاید در هنگام تجربه استرس اصلا دوست نداشته باشید این کار را انجام دهید، اما ورزش آدرنالین را می‌سوزاند و با ترشح اندورفین خلق و خوی شما را تقویت می کند. فعالیت‌های بدنی که به طور آگاهانه انجام شود همچنین می تواند سیستم عصبی شما را از آن حالت «قفل شدگی» بیرون آورده و به شما کمک کند تا از رویداد آسیب زا گذر کنید.

ورزشی را امتحان کنید که ریتمیک باشد و هر دو دست و هر دو پای شما را درگیر کند. پیاده روی، دویدن، شنا، بسکتبال یا رقص انتخاب های خوبی هستند.

با تمرکز بر بدن خود و احساس آن در حین حرکت، ذهنتان را هم متمرکز کنید. به عنوان مثال به احساس برخورد پاهایتان با زمین، یا ریتم تنفس یا جریان هوا روی پوست خود توجه کنید. صخره نوردی، بوکس، تمرین با وزنه یا هنرهای رزمی می تواند هوشیاری و تمرکز روی حرکات بدن خود را آسان تر کند. در نهایت، اگر ورزش نکنید، ممکن است به خود آسیب بزنید.

انرژی و انگیزه خود را افزایش دهید

اگر به دنبال انگیزه و انرژی برای ورزش هستید، با پخش موسیقی مورد علاقه خود و حرکات بدنی همراه با ریتم یا رقصیدن شروع کنید. به محض اینکه حرکت کنید، احساس انرژی بیشتری خواهید کرد.

چندبار فعالیت‌ کوتاه‌ به اندازه یک جلسه طولانی‌ مفید است

سعی کنید هر روز ۳۰ دقیقه یا بیشتر ورزش کنید یا اگر برایتان راحت تر است، در سه بازۀ ۱۰ دقیقه ای ورزش کنید.

نکته ۵: با دیگران ارتباط برقرار کنید

به دنبال رویداد آسیب زا وسوسه می شوید که از دوستان و فعالیت های اجتماعی کناره گیری کنید، اما ارتباط چهره به چهره با افراد دیگر برای بهبودی حیاتی است. عمل ساده صحبت رو در رو با انسان های دیگر می تواند هورمون هایی را تحریک کند که استرس آسیب زا را از بین می برد.

چگونه با حوادث آسیب زا کنار بیاییم

لازم نیست در مورد تجربیات آسیب زای خود صحبت کنید

ارتباط با دیگران لزوماً به معنای صحبت در مورد رویداد آسیب زا نیست. صرفِ ارتباط و تعامل با کسانی که به آن ها اعتماد دارید شما را آرام خواهد کرد. در مورد چیزهای «معمولی» با دوستان و عزیزان خود صحبت کنید، چیزهایی که هیچ ارتباطی با رویدادی که باعث استرس آسیب زا شده است ندارد.

شبکه اجتماعی خود را گسترش دهید

اگر تنها زندگی می کنید یا شبکه اجتماعی شما محدود است، بدانید که هیچ وقت برای ارتباط با دیگران و پیدا کردن دوستان جدید دیر نیست. از گروه های حمایتی، گردهمایی های مذهبی و سازمان های اجتماعی بهره ببرید. برای ملاقات با افراد با علایق مشابه به تیم ورزشی یا باشگاه بپیوندید.

زمانی که از دیگران جدا مانده‌اید، با آن ها ارتباط برقرار کنید

اگرچه جایگزین‌ها به اندازۀ تماس چهره به چهره برای سلامت روان مفید نیستند، اما گاهی اوقات پس از فاجعه نمی‌توان دوستان و عزیزان خود را به صورت حضوری دید.

مثلاً ممکن است در سفر باشید، یا در طول یک بیماری همه گیر در قرنطینه بوده و موقتاً از هم دور شده باشید. در این شرایط، از طریق چت ویدیویی، تلفن، رسانه‌های اجتماعی یا پیام‌های متنی با عزیزان خود ارتباط برقرار کنید. به هر طریقی که می‌توانید ارتباط برقرار کرده و به خود یادآوری کنید که در این زمان تنها نیستید.

نکته ۶: کاهش استرس را در اولویت قرار دهید

اگرچه استرسِ به اندازه، طبیعی است و حتی می‌تواند مفید باشد، اما در چالش‌هایی که پس از یک فاجعه یا رویداد غم‌انگیز پیش می‌آیند، استرس بیش از حد باعث اختلال در بهبودی می‌شود.

استرس را در لحظه از بین ببرید

برای  آرام کردن سریع خود در هر موقعیتی، فقط کافی است۶۰ بار نفس بکشید به هر «بازدم» خود توجه کنید یا یک یا چند تا از حواس خود (بینایی، شنوایی، چشایی، بویایی، لامسه) را درگیر کرده و تحرک داشته باشید.

به عنوان مثال، آیا گوش دادن به یک آهنگ نشاط آور باعث ایجاد آرامش در شما می شود؟ یا بوی قهوه آسیاب شده حالتان را بهتر می کند؟ یا شاید نوازش یک حیوان به سرعت شما را متمرکز می کند؟ هرکسی به ورودی های حسی متفاوت پاسخ می دهد، بنابراین راهکارهای مختلف را امتحان کنید تا بهترین گزینه را برای خودتان پیدا کنید.

تکنیک های آرامش بخشی

برای کاهش استرس، کاهش اضطراب و افسردگی و بهبود خواب، مدیتیشن، یوگا یا تکنیک تنفس عمیق را تمرین کنید.

زمانی را برای فعالیت‌هایی که به شما شادی می‌بخشند، اختصاص دهید

یک بازی یا سرگرمی که به آن علاقه دارید یا گپ زدن با یک دوست عزیز می تواند مفید باشد.

از اوقات فراغت خود برای استراحت استفاده کنید

کتاب بخوانید، حمام کنید یا از یک فیلم نشاط آور یا خنده دار لذت ببرید.

چگونه هنگام آسیب دیدگی احساس زمین گیر بودن نکنید

وقتی احساس می کنید تحت فشار روانی شدید هستید، این تمرینات ساده را امتحان کنید:

روی یک صندلی بنشینید، پاهای خود را روی زمین گذاشته و پشت خود را به صندلی تکیه دهید.

به اطراف خود نگاه کنید و شش شیء را انتخاب کنید که رنگ قرمز یا آبی در آن ها وجود دارد. این کار به شما امکان می‌دهد که در زمان حال، مستقرتر بوده و بدن خود را بیشتر احساس کنید. توجه کنید که چگونه تنفستان عمیق تر و آرام تر می شود.

هر از گاهی هم ممکن است بخواهید از منزل بیرون بروید و مکانی آرام برای نشستن روی چمن پیدا کنید و احساس کنید که زمین با آنجا ارتباط دارد.

نکته ۷: تغذیه و خواب خوب و کافی داشته باشید

غذایی که می خورید خلق و خوی شما را بهتر یا بدتر کرده و بر توانایی شما برای مقابله با استرس آسیب زا تأثیر می گذارد. رژیم غذاییِ پر از خوراکی‌های فرآوری شده، کربوهیدرات های تصفیه شده و میان وعده های شیرین می تواند علائم استرس آسیب زا را بدتر کند.

برعکس، رژیم غذایی سرشار از میوه‌ها و سبزیجات تازه، پروتئین با کیفیت و  چربی‌های سالم، به‌ویژه اسیدهای چرب امگا ۳،  به شما کمک می کند تا بهتر با فراز و نشیب‌هایی که به دنبال یک رویداد غم‌انگیز رخ می‌دهد کنار بیایید.

با جایگزینی غذای سالم به جای غذاهای فرآوری شده، یک برنامه غذایی ایجاد کنید که نه تنها به کاهش استرس آسیب زا کمک می کند، بلکه انرژی، دیدگاه و احساس شما را نیز بهبود می بخشد.

به اندازه کافی بخوابید

پس از تجربه رویداد آسیب زا، ممکن است به سختی خوابتان ببرد. نگرانی ها و ترس ها شما را در طول شب بیدار نگه می دارند یا رویاهای مزاحم آزارتان دهند. از آنجا که کمبود خواب باعث استرس بسیار زیادی شده و به ذهن و بدنتان ضربه می‌زند( و حفظ تعادل عاطفی را برای شما دشوارتر می کند) بعد از یک فاجعه استراحتِ باکیفیت ضروری است.

تدابیر زیر می تواند به بهبود خواب شما کمک کند:

  • هر روز در ساعت معینی بخوابید و سر ساعت معین بیدار شوید
  • از مصرف کافئین در بعدازظهر یا عصر خودداری و مصرف الکل را محدود کنید، زیرا خواب را مختل می کند.
  • قبل از خواب کارهای آرامش بخش انجام دهید، مانند گوش دادن به موسیقی آرام بخش، خواندن کتاب یا مدیتیشن.
  • اتاق خواب خود را تا حد امکان ساکت، تاریک و آرام کنید.
  • ورزش منظم داشته باشید (اما نه خیلی نزدیک به زمان خواب).

چه زمانی باید به دنبال درمان حرفه ای بود

معمولاً احساس اضطراب، بی حسی، سردرگمی، گناه و ناامیدی پس از یک فاجعه یا رویداد آسیب زا در مدت نسبتاً کوتاهی شروع به محو شدن می کند. اما اگر واکنش استرس شما آنقدر شدید و مداوم باشد که مانع عملکرد شما گردد، ممکن است به کمک یک متخصص سلامت روان نیاز داشته باشید.

علائم هشدار استرس تروماتیک عبارتند از:

  • شش هفته از حادثه گذشته است و شما هنوز احساس بهتری ندارید.
  • در عملکرد خانه و محل کار خود مشکل دارید.
  • در حال مرور خاطرات و دیدن کابوس های وحشتناک هستید.
  • برای برقراری ارتباط با دیگران به طور فزاینده ای دچار مشکل می شوید.
  • افکار یا احساسات خودکشی دارید.
  • مدام و مدام از چیزهایی که شما را به یاد فاجعه یا رویداد آسیب زا می اندازد دوری می کنید.

منبع : درمان استرس تروماتیک

5 باور غلط درباره کمرویی و اضطراب اجتماعی+ درمان

افسردگی و رابطه آن با خیانت همسر

افسردگی و رابطه آن با خیانت همسر

در این مقاله قصد داریم رابطه افسردگی را نسبت به خیانت همسر بسنجیم. در این مورد علائم دیگری مانند اختلالات استرسی که ممکن است همراه افسردگی باشند را نادیده می گیریم. در این مقاله قصد داریم ۳ مورد را توضیح دهیم و راجع به آنها نتیجه گیری کنیم.

سعی داریم بر تحقیقاتی که درباره ارتباط افسردگی و خیانت زوجین است مروری داشته باشیم و درباره تاثیر درمان افسردگی بررسی و تحلیل داشته باشیم.

زوج درمانگران در مواجهه با خیانت، باید انتظار برخورد با زوجینی که یک نفر یا هر دوی آنها احساس افسردگی و خیانت به رابطه زناشویی دارند را داشته باشند.

تحقیقات به طور واضح رابطه خیانت و افسردگی را تایید می کنند در این مقاله ابتدا مروری بر تحقیقات حوزه افسردگی و خیانت زناشویی خواهیم داشت پس از آن به ارتباط این دو خواهیم پرداخت. سپس تاثیر درمان زوجین را بررسی می کنیم و در نهایت چالش های پیش رو برای محققین هنگامی که هر دو مشکل اتفاق می افتد بررسی می کنیم

افسردگی و رابطه آن با خیانت همسر

زوج درمانگر ها می توانند انتظار برخورد با زوجینی که یک نفر یا هر دوی آنها مبتلا به افسردگی هستند و در رابطه زناشویی خود خیانت کرده اند را داشته باشند.

در مورد شیوع خیانت آمار ها متغیر است. ۲۵ درصد یا کمتر میزانی است که توسط تخمین جهانی اعلام شده که بیشتر آن متشکل از مردان است. گاتمن درباره ی زوج درمانی  می گوید ۲۵ درصد مشکلات حاضر به خیانت به همسر مرتبط است.

ویکس گامبسیا و جنکین ادعا می کنند که بیشتر زوجینی که تحت درمان افسردگی هستند حالاتی از خیانت به همسر را یا در گذشته بروز داده اند یا در زمان حال بروز می دهند.

متاسفانه مقوله خیانت به همسر و مشکلات این چنینی به مشکل بزرگی از سمت مراجع کنندگان تبدیل شده.

در این مورد شواهدی وجود دارد که خیانت زناشویی را با افسردگی ارتباط می دهد. این حالت در بعضی از مراجعین به عنوان حالت پیش گویی کننده خیانت به همسر( مرحله قبل از خیانت به همسر) بروز پیدا می کند .

در بعضی دیگر مثل پاسخی در برابر خیانت صورت گرفته به همسر ( مرحله بعد از خیانت کردن به همسر ) و در بعضی دیگر به عنوان یک انگیزه و نیروی محرک برای به حرکت در آوردن افسردگی زمینه ای که فرد قبلا به آن مبتلا بوده است.

این قضیه موجب می شود دومین درمان زوجین که پیش زمینه خیانت به همسر را دارند احتمال وجود افسردگی بسیار زیاد باشد.

مروری بر یک پژوهش که بر روی زوجین درباره افسردگی و ارتباط آن با خیانت به همسر انجام گرفته.

این تحقیق وجود یک رابطه بین افسردگی و خیانت به همسر را نمایان می کند. نتیجه گیری اول آن مربوط به ۳۸ درصد از زنانی است که نسبت به خیانت همسر خود مطلع شدند و در عوض ۱ ماه به افسردگی مبتلا شدند.

جالب است بدانید آنها قبلا سابقه افسردگی نداشته اند. برای خانم هایی که قبلا به افسردگی مبتلا بوده اند آمار بسیار بالاتر و وحشتناک تر است.

این آمار ها نشان می دهد ۷۲ درصد آن ها افسردگی پنهان داشته اند که با متوجه شدن مقوله خیانت دوباره فعال شده. آمار مربوطه نحوه رابطه بین خیانت همسر و افسردگی را نشان می دهد.

الگوی ملی مرتبط با افسردگی

در تحلیلی که توسط اولفسون ـ مارکوس ـ دروس و همکاران انجام گرفته الگوهای ملی قید شده. آنها اطلاعاتی که از تیم تحقیقاتی پزشکی ملی در سال ۱۹۸۷ و هیئت تحقیقات پزشکی ملی در سال ۱۹۹۷ جمع کرده بودند استفاده کردند.

آنها در دو بازه زمانی متفاوت الگوهای درمانی استفاده شده در کشورها را در گروه های مختلف بیماران سرپایی بیمارستانی تحلیل و بررسی کردند. در آزمایش بالینی مدل سال ۱۹۸۷ تعداد ۱۵۵۹۰ نفر خانم خانه دار بودند و در مدل سال ۱۹۹۷ تعداد ۱۴۱۴۷ نفر خانم خانه دار حاضر بودند.

نکته ی بسیار مهمی که در این بررسی مشهود بود این بود که درمان افسردگی از ۰٫۷۳افراد در گروه ۱۰۰ نفره در سال ۱۹۸۷ به ۲٫۳۳ در ۱۰۰ نفر مورخ سال ۱۹۹۷ بیشتر شده بود. در واقع می توان گفت بیشترین افزایش سطح درمانی از سال ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۷ مربوط به بانوان جدا شده و طلاق گرفته بود. این گروه افراد نسبت به افراد متاهل برای دریافت درمان افسردگی دوبرابر شانس داشتند.

دارودرمانی برای افسردگی از ۴۴٫۶ درصد در سال ۱۹۸۷ به ۷۹٫۴ درصد در سال ۱۹۹۷ ارتقا یافت. طبق تحقیقات (دروس ـ اولفسون ـ مارکوس  و همکاران) داروهای ضد افسردگی متداول ترین داروهای تجویز شده در تحقیقات بعدی بود و علت آن نیز افزایش وجود دسته خانواده دارویی ssri بود که از تاریخ ۱۹۸۷ تولید شد.

در سال ۱۹۹۷ این دسته دارویی به ۵۸٫۳ درصد افرادی که در آن زمان تحت درمان افسردگی قرار داشتند تجویز شود. پس از آن درصد افرادی که برای درمان افسردگی به روان درمانی احتیاج  داشتند از ۷۱٫۱ درصد به ۶۰٫۲ درصد کاهش پیدا کرد.

مارکوس ـ اولفوسون ـ دروس و همکاران این سوال را مطرح کردند که آیا پزشکان با تجویز داروهای ضد افسردگی در کاهش بروز علائم افسردگی موفق بوده اند یا خیر؟

شرکت های داروسازی در این زمینه رقابت تنگاتنگی داشته که عموم مردم و پزشکان را هدف خود قرار دادند.

در سال ۱۹۸۷ دولت طرحی با هدف شناسایی و درمان افسردگی عموم تصویب کرد. تغییر در مراقبت های بهداشتی بر روند درمان افسردگی نیز موثر بود که طی آن مسئولین خدمات بهداشتی، دارودرمانی توسط پزشکان را بر دیگر روش ها ارجح دانستند.

علاوه بر الگوهای ملی برای درمان افسردگی عده ای الگوهای جهانی وجود دارد که آگاهی انسان را ضمانت می کند. طی مطالعاتی که توسط لوپز و موری در مورخ ۱۹۹۶ انجام شد از ۲۰ کشور جهان و بالغ بر ۱۰۰ دانشمند برای جمع آوری داده های اولیه ۱۳٫۸ میلیون مرگ از ۵۰٫۵ مرگ و میر کلی جهان در سال ۱۹۹۰ استفاده شد.

هدف ابتدایی ایت تحقیق ارتقا دستیابی یه تخمین ۱۰۰۷ دلیل اصلی مرگ و میر بود.

برای مقایسه کردن فاکتورهای خطر و شرایط مختلف ابزار ترکیبی مقیاس مشکلات پزشکی به اسم دالی طراحی شد( موری و لوپزـ ۱۹۹۶) نکته مهم در این تحقیق افسردگی تک قطبی ماژور دومین عامل اصلی ناتوانی در سراسر جهان خواهد بود.

هنگامی که زوجین با مشکلات زناشویی ناراحت کننده ای چون خیانت به همسر یا مشکلات مباحث جنسی به روان درمانگر مراجعه می کنند روان درمانگر باید علائم احتمالی افسردگی را سریعا بررسی کند.

تیم دی ـ ای ـ ام ـ آی ـ وی ـ تی ـ آر در سال ۲۰۰۰ معیارهای درمانی برای مشکلات افسردگی از نوع ماژور را خلاصه بندی کردند. پنج مورد از نه گزینه زیر حتما باید در بیمار وجود داشته باشد که یکی از این ها خلق کسل و افسرده و از دست دادن انگیزه و اشتیاق در فعالیت هایی است که قبلا برای فرد هیجان آور بوده است.

۱) احساس کسالت و بی حالی در اکثر ساعات روز

۲) کاهش علاقه و هیجان نسبت بر کارهایی که قبلا برای فرد مهیج بوده

۳) کاهش یا افزایش وزن شدید که مربوط به رژیم غذایی نبوده باشد

۴) احساس بی خوابی یا تمایل بسیار زیاد به خواب در تمام روز

۵) آشفتگی و خستگی ذهنی ـ عدم تمرکز ذهنی

۶) احساس دائمی خستگی ـ از پا افتادگی و رمق نداشتن

۷) احساس بی ارزش بودن ـ بی کفایت بودن و احساس گناه

۸) عدم تمرکز و تصمیم گیری در موضوعات ساده

۹) تفکر کردن دائمی درباره مرگ و یا تصمیم به خود کشی و آسیب رساندن بهخود

اگر این علائم به همراه یک غم بزرگ یا یک عزاداری باشد اختلال افسردگی ماژور محسوب نمی شود. توجه به غم و عزاداری سوگ می تواند در برابر سایر مشکلات بزرگی که ممکن است فرد متحمل شود کمی کنایه آمیز است.

وقتی فرد یا زنی مورد خیانت قرار می گیرد احساس اندوه خود را طوری توصیف می کند که اگر فرد فوت می کرد برایش راحت تر و قابل تحمل تر بود. بعضی از علائم افسردگی مانند

۱) احساس بدبختی

۲) بی رمقی و خستگی مفرط

۳) لذت نبردن از تفریحات مهیج

۴) احساس پریشان حالی در نتیجه کاهش سطح رضایت از روابط زناشویی ایجاد می شوند.

(ویسمن ۲۰۰۱) با توجه به این که یکی از تاثیرات خاص داروهای ضد افسردگی کاهش میل جنسی است. این مسئله می تواند مشکلاتی نا خواسته در رابطه ایجاد کند.

عوامل استرس زای نسبی پیش گویی کننده افسردگی

اکثر تحقیقاتی که بر موضوع خیانت به همسر به افسردگی تمرکز دارد به رابطه ی میان افراد متاهل هتروسکشوال اشاره می کند. طبق آمار در این روابط حس بی ارزشی فرد می تواند به ابتلای او به اختلال افسردگی حاد منجر شود.

(کانو و اولیری ـ ۲۰۰۰، گلاس و رایت ـ ۱۹۹۷) مثلا برای یک زن فهمیدن رابطه خیانت آمیز شوهرش، تهدید او به طلاق، آزار و خشونت های جسمی از مواردی هستند که فرد را مستعد ابتلا به افسردگی کلینیکال می کنند.

(اولیری ـ ۲۰۰۵) اولیری و کانو در سال ۲۰۰۰ دو گروه را مقایسه کردند. زندگی در گروه اول وقایع شرم آور و تحقیر آمیز رخ داده بود و در گروه دوم اختلاف و دعواهای زناشویی بدون وقایع شرم آمیز مثل خیانت جنسی رخ داده بود.

آنها تحقیقات را از چند بعد مانند تاریخچه خانوادگی افسردگی، سابقه خانوادگی فرد و غیره مورد مطالعه قرار دادند. نتایج به این صورت بودند که زنانی که در زندگی زناشویی شاهد وقایع تحقیر آمیز بودند علائم افسردگی شدیدتری به نسبت گروه مقابل از خود بروز دادند.

در واقع سه چهارم افرادی که در زندگی با وقایع شرم آور مواجه شده بودند مبتلا به افسردگی بالینی شدند. یکی از توضیحات برای میزان بالای افسردگی در این افراد این بود که برخی زنان تمایل دارند وقایع شرم آمیزی که برایشان رخ داده را درونی کنند و در واقع در خود بریزند.

این زنان خود را مقصر می دانند و دائما خود را سرزنش می کنند. با این کار فقط خود را بیشتر مستعد افسردگی می کنند. (اسپرینگ ـ ۱۹۹۶)

عقاید دوران تاهل افراد می تواند به سلامت روانی او در زندگی مشترک کمک زیادی کند ( سیمون و مارکوسن ـ ۱۹۹۹)

سیمون و مارکوسن به مسائلی مانند سلامت روانی و تصورات شخصی هر کس درباره ی باورهایش از میزان اهمیت و نقش ازدواج بر سلامتی فرد هنگام حوادث ناگهانی مانند طلاق پرداختند.

آنها به این نتیجه رسیدند که افرادی که در ازدواج به تعهد خود پایبند هستند کمتر مستعد افسرده شدن هستند سپس نتیجه گرفتند که وقتی فکر و عمل فرد با هم همخوانی و ارتباط داشته باشد فرد از سلامت روانی بیشتری برخوردار است.

(کریستین هرمن ـ اولیری ـ آوری لیف ـ ۲۰۰۱) لیست وسیعی از اعمال استرس آور زندگی که با آغاز افسردگی در ارتباط است را گرد آوری کردند.

چیزی که برای این گروه یک معما بود این بود که آیا دغدغه های شدید و مسائل و اختلافات متاهلی می تواند برای زنانی که قبلا سابقه افسردگی نداشتند زمینه ساز ابتلا به افسردگی باشد یا خیر. سپس ۵۰ زن بین سنین ۱۸ تا ۴۴ سال در آزمایش خود بررسی کردند.

نتیجه این طور نشان می داد که ۳۸ درصد شرکت کننده ها با شرایط افسردگی مواجه هستند. از بین ۱۱ نفری که جدایی همسر را عاملی استرس زا بیان کرده بودند ۶۳ درصدشان شرایط ابتلا به افسردگی را داشتند.

این مطالعه برای ۳۸ درصدی قابل اهمیت است که بلافاصله کمی از یک واقعه منفی از ازدواجشان به افسردگی مبتلا می شوند در صورتی که قبل از آن سابقه ابتلا به افسردگی را نداشتند.

رابطه ای که بین خیانت به همسر ـ سلامت روانی و طلاق است به شدت پیچیده است طبق تحقیقات روابط خارج زناشویی ( خیانت) عامل ۲۷ ـ ۲۰ درصد از طلاق ها می باشد.

( گاتمن ـ ۱۹۹۹) هورویتز و سوئینی در سال ۲۰۰۱ چنین مطالعه ای آماده کردند تا پیوند میان خیانت زناشویی ـ همسری که مورد خیانت قرار گرفته و شروع فرآیند طلاق و سلامت روانی پس از آن را ارزیابی کند.

آن ها اطلاعات خام خود را از آنالیزگر ملی تحلیل مسائل خانواده گرفتند و شروع به بررسی کردند. در سال های ۱۹۸۸ـ۱۹۸۷ تعداد ۱۳۰۰۷شرکت کننده و در بین سالهای ۱۹۹۲ـ۱۹۹۴تعداد ۱۰۰۰۵ شرکت کننده در این تحقیق حضور داشتند.

هوروتیز و سوئینی در سال ۲۰۰۱ برای اینکه بفهمد کدامیک از زوجین آغازگر طلاق باشد. در موردی که خود فرد یا همسرش خیانت زناشویی افشا شده داشته شروع به تحقیق کردند نتایج تحقیقات آن ها به این صورت بود که سلامت روان آن فردی که در رابطه به همسر خود خیانت کرده بالاتر است.

اگر خود او ابتدای کار پیشنهاد دهنده طلاق باشد نه همسر خیانت کارش این طور به نظر می رسد که کنترل و احاطه داشتن بر زندگی کسی فواید هم دارد.

طی تحقیقات مشخص شد که آن زنانی که به علت خیانت های همسرشان از او طلاق گرفته اند. به نسبت مردان بیشتر در ریسک افسردگی هستند. معمولا این بانوان در دو سال  اول بعد از طلاق بیشتر مستعد افسردگی هستند.

سوئینی و هروتیز معتقد بود که اگر یک مرد مردد باشد که مورد خیانت همسرش قرار گرفته یا نه بیشتر در معرض افسردگی قرار می گیرد نسبت به مواقعی که از این مورد مطمئن باشد. مردان همواره از احساس تشویش خاطر خیانت همسر خود در هراس هستند.

این تحقیقات همچنین نشان می داد مردان اگر خودشان شروع کننده جدایی باشند در مقایسه با زنان بیشتر در برابر افسردگی حساسیت نشان می دهند. اگر صاحب فرزندی باشند به افسردگی دامن خواهند زد

هروتیز و سوئینی این چنین محاسبه کردند که امکان دارد علت این افسردگی کاهش تعداد دفعات ملاقات فرزندان پس از جدایی باشد. عوامل ثانویه یاری کننده به کاهش سلامت روان پس از هم فروپاشی زندگی زناشویی یک زوج به شرح زیر است:

درآمد کم خانواده

حضور بچه ها در خانه

کاهش حکایت اجتماعی و غیره

ممکن است همه ی این عوامل انتقالی زندگی نقش چشم گیری داشته باشد و تنش زیادی در زندگی فرد ایجاد کند.

تحقیقاتی برای حمایت از زوج درمانی در موارد خیانت به همسر

تحقیقات تجربی در این زمینه محدود است

(بلو و هارتنت ۲۰۰۵) خیانت تنها مشکل زناشویی نیست که زوجین برای درمان آن به روان درمانگر مراجعه می کنند.

نحوه ی درمان از این لحاظ حائز اهمیت است که بر نتیجه ی درمان تاثیرگذار است. (آتکینزـ الدریج ـ بوکام ـ کریستنسن ۲۰۰۵)

پژوهشی که آتکینز و همکاران در ۲۰۰۵ انجام دادند از معدود پژوهش های تجربی است که برای ارزیابی کار آمد بودن زوج درمانی در کسانی که مورد خیانت زناشویی قرار گرفته اند انجام شده است.

فرضیه اولیه ای است که برای تحقیق در نظر گرفته شده بود این بود که زوجینی که مورد خیانت زناشویی قرار گرفته اند در ابتدای درمان بیشتر اضطراب و نسبت به زوجینی که این مشکل را ندارند روند درمان آهسته تری خواهند داست.

در این مطالعه ۱۳۴ زوج با مشکل این چنینی بررسی شدند که به صورت تصادفی در دو دسته زوج درمانی به روش درمان سنتی و گروه درمان جمعی قرار گرفتند.

۱۹ تا از زوجین جزو مواردی بودند که روان درمانگر خیانت به همسر را درباره آنها مشخص کرده بود. این زوجین قبل از شروع جلسات کار درمانی در هفته سیزدهم روند درمان در هفته بیست و ششم درمان و همچنین در جلسه ی آخر درمان تحت بررسی قرار گرفتند.

روان درمانگر اطلاعات آنها را در پرسشنامه خیانت به همسر وارد کرد. (آتکینز و همکاران ـ ۲۰۰۵ صفحه ۱۴۵) یک مورد از آنها به خیانت به احساسات همسر محدود می شد و با ۱۸۰ مورد دیگر برخوردهای فیزیکی صورت گرفته بود.

دو سوم از زوجین برخورد سنتی دریافت کردند و بقیه آنها درمان گروهی دریافت کردند. نکته قابل توجه این بود که زوجینی که مورد خیانت به همسر را داشتند در پیش آزمون روند درمان سطح اضطراب و استرس بیشتری به نسبت بقیه زوجین داشتند.

تحقیقات نشان می دهد زوج درمانی بسیار کمک کننده است و زوجینی که تحت خیانت قرار گرفته بودند در آزمون تنش و اضطراب زیادی از خود بروز داده بودند که به مرور در درمان بهبود یافتند و در آخر کار قابل شناسایی نبودند و در واقع مانند افراد دارای سلامت روان شده بودند.

افسردگی و رابطه آن با خیانت همسر

استثنای این مسئله زوجی بودند که در تمام طول درمان خیانت خود را از همسرشان مخفی کرده بودند. این تحقیقات نشان می دهد زوج درمانی یک روش مهم برای درمان مستقیم اضطراب ها (بعلاوه علائم افسردگی) است که به دنبال آسیب هایی که زوجین در رابطه به هم وارد می کنند به وجود می آید.

جوریلز ـ بیچ و اولیری در سال ۱۹۸۵ تحقیقی انجام دادند تا نتیجه روابط جنسی خارج از چارچوب در زوجینی که تحت درمان قرار داشتند بپردازند. کار آزمایی بالینی آنها حاکی از آن بود که افرادی که روابط خارج از چارچوب داشتند شامل دو دسته بودند:

۱) یا یکی از زوجین هیچ تمایلی به همکاری و ترمیم رابطه وجود ندارد

۲) هر دو یا یکی از این دو علائمی از افسردگی از خود نشان می دهند.

اگر هر کدام از این دو باشد پایه های زوج درمانی تخریب می شود.

طبق یافته هایی که از خودشان به دست آوردیم فردی که روابط زناشویی خارج چارچوب برقرار کرده بیشتر مستعد ابتلا به افسردگی است.

شوهرانی که به همسر خود خیانت کردند ۸۹ درصد بیشتر از نمره میانه افسردگی به افسردگی مبتلا شدند که این قضیه قیاس و تضاد ۴۶ درصدی در مقایسه با بقیه مردان بود.

زنانی که به همسر خود خیانت کرده بودند ۸۲ درصد بیشتر از نمره میانه افسردگی به افسردگی مبتلا بودند که در این امر قیاس و تضاد ۴۸ درصدی در مقایسه با سایر زنان داشت.

با اینکه مردانی که روابط خارج چارچوب داشتند در مقایسه با مردان دیگر سطح افسردگی بالاتری داشتند اما لزوما معیارها و علائم افسردگی را نداشتند. با این وجود وقتی زنان روابط خارج چارچوب داشتند ۹۱ درصد آن خانواده ها در مقایسه با نرخ ۴۲ درصدی  دیگر افسرده بودند.

گزینه های درمانی

زوج درمانی یک روش متداول و تاثیرگذار برای درمان افسردگی است. درمان فرد به صورت تک نفره فقط علائم را کاهش می دهد و هم روابط زوجین را بهتر می کند.

(ویلیامزـ پاترسون ـ گراف گراندز ـ چاما ـ ۱۹۹۸) اگرچه در این مورد هنوز مشکلاتی وجود دارد اما برنامه درمانی برای افسردگی و خیانت زناشویی توسط زوج درمانگر ها دقیق و حساب شده است.

درمانگر ها باید با تغییرات آشنا باشند و بدانند که هر زوج ممکن است شیوه درمان خاصی را بطلبد ( بوکام ـ ابستین و لا تایلاده ۲۰۰۲) برای زوجینی که با خیانت زناشویی و افسردگی مراجعه می کنند گزینه های مختلفی وجود دارد که بعدها خواهیم گفت.

وقتی بیچ ۲۰۰۳ ـ کونگ ۲۰۰۰ ـ و میر ۲۰۰۲ همه ی روش های درمانی موجود برای درمان همزمان افسردگی و خیانت زناشویی را مورد بررسی قرار دادند مرور و نقد ادبی هیچ مورد تنش آوری در رابطه زناشویی به حاد و بازدارنده شناخته نشده است.

انتخاب این موضوغ که کدام مددجو برای درمان افسردگی به روش زوج درمانی خوب است به این بستگی دارد که آیا آن فرد در رابطه زناشویی شان را عامل افسردگی خود می داند یا نه؟ ( بیچ ۲۰۰۳ ـ بیچ ۲۰۰۱) اگر یک نفر از زوجین نسبت به زندگی خود احساس تعهد و مسئولیت نداشته باشد زوج درمانی روش مناسبی برای آنها نخواهد بود.

اگر شخص قبل از مورد خیانت واقع شدن ایده های خود کشی در سر داشته باشد باید به صورت محتاطانه تحت پیگیری سلامت روان قرار بگیرد. ( بیچ ـ ساندین ـ اولیری ـ ۱۹۹۰)

افسردگی و رابطه آن با خیانت همسر

جاکوبسون و پرینس در سال ۱۹۹۵ به بررسی خانواده درمانی و زوج درمانی برای درمان اختلالات تاثیرپذیر پرداختند. در مقایسه با گروه کنترل آزمونهای پس از درمان در رفتار های زوجین و نیز درمان های تحلیل شناختی روز خود فرد از ارجحیت خاصی برخوردار بودند.

البته درمان رفتاری زوجین به بهتر شدن روابط زناشویی آن ها نیز منجر شده که این قضیه درباره افرادی که فقط خودشان تحت درمان های روان شناختی قرار گرفته بودند مشابه گروه کنترل هیچ بهبودی در روابط زناشویی آن ها حاصل نشده.

جاکوبسون و پرینس به تحقیقات ابستین نیز اشاره می کردند ( ابستین و همکاران ۱۹۸۸) که به ترکییب دو سیستم دارودرمانی و روان درمانی توصیه می کرد.

اگر به درمان بیمار دارای افسردگی جلسات روان درمانی به شیوه دارودرمانی هم اضافه شود هم عملکرد خانواده بهبود پیدا می کند و هم علائم افسردگی بهبود پیدا می کند. (پرینس و جاکوبسون ۱۹۹۵)

مداخلات گروهی

بوکام ـ گوردون و اسنیدر در سال ۲۰۰۴ یک پروتکل درمانی سه مرحله ای برای درمان گروهی پیشنهاد دادند. مرحله اول درمان تمرکزی بر تاثیر رابطه خارج چارچوب زناشویی خواهد داشت.

این مرحله باعث مشخص شدن بحران آنی بین زوجین در برابر نقاط قوت آن ها و تنظیم یک برنامه ریزی درمانی با ایفای نفس به هریک از آنها تا پیاده کردن کامل درمان می شود.

در این مرحله از درمان درمانگر باید علائم افسردگی یا ایده خودکشی را در هر یک از زوجین بررسی کند و مشخص کند آیا هنوز نفر سومی در رابطه وجود دارد یا خیر.

افسردگی ـ پریشان حالی و شرمندگی علائمی هستند که ممکن است پس از خروج از روابط زناشویی بروز داده شوند در مرحله اول درمان باید از شخص آسیب دیده به طور کامل حمایت شود.

میزان احساسات در این مرحله شدیدا بالا می رود. گوردون ـ بوکام و اسنیدر به درمان گرها توصیه می کنند که به هر دو زوجین در این مرحله کمک کنند و چگونگی کنار آمدن با این مشکل را بیاموزند.

مرحله دوم کار درمانی شامل جست و جو درباره محتوای فعل و مفهوم انجام آن کار می باشد. بعضی از اهداف این مرحله را با هم مروز می کنیم:

۱) ارزیابی محتوای کار

۲) احتمال واقع بینانه درباره پتانسیل انجام مجدد کار

۳) ایجاد امنیت نسبی برای شخصی که آسیب دیده ـ توانایی آنها برای ارزیابی و ایجاد تغییراتی که به رابطه طولانی مدت آن ها جان می بخشد.

آخرین مرحله ادامه دادن است. زوجین می توانند طبق تصمیمی که گرفتند پیش بروند که ممکن است بخشش جزئی از آن باشد ( گوردون و همکاران ۲۰۰۴ـ اسپیدرینگ ـ۱۹۹۶) روشی که گوردون و همکاران برای بخشش توصیه کرده اند یک نمای حقیقی از یک زوج را نشان می دهد.

که در آن شخصی که آسیب دیده از تمام احساسات منفی که نسبت به همسرش دارد خلاص می شود و دیگر انگیزه تنبیه و انتقام نسبت به همسرش ندارد. البته ادامه دادن می تواند به این معنی نیز باشد که زوجین تمایل دارند از همدیگر طلاق بگیرند و به این شکل به زندگی خود ادامه دهند.

رفتار درمانی زناشویی

طبق تحقیقات انجام شده رفتار درمانی زناشویی نه فقط در ایلات متحده آمریکا بلکه در بسیاری از کشورهای دیگر نیز کار آمد است. ( میر ـ ۲۰۰۲) البته هنوز سوالاتی درباره توانایی این روش برای حفظ کردن تغییرات در طول زمان وجود دارد (جانسون ۲۰۰۲)

مدل اصلاح شده ی آن که در زوج درمانی رفتاری گروهی استفاده می شود ممکن است بیشتر کارآمد باشد.

(جاکوبسون و کریستین ـ ۱۹۹۶) این روش برای آشکار کردن افسردگی و خیانت زناشویی به صورت همزمان کاربرد دارد (بیچ ۲۰۰۱) در این روش هنگامی که یکی یا هر دوی زوجین افسرده هستند تمرکز اصلی بر رفع علائم افسردگی است.

میر معتقد است ممکن است این روش برای مواقعی که افسردگی باعث بروز مشکلات زناشویی شده و هر دوی زوجین برای رفع مشکل موافق هستند کار آمد باشد. اجزای این روش باید شامل این موارد باشد:

۱) آموزش دادن به زوج درباره طبیعی بودن اختلافات دوره متاهلی

۲) افزایش ارتباطات مثبت با یکدیگر

۳) درک و پذیرش تفاوت های یکدیگر

۴) کاهش سرزنش و ملامت کردن یکدیگر

۵) کاهش تحریکات آزار دهنده و بی مورد

۶) بهبود مهارت های مکالمه برای حل مشکلات

۷) کاهش افکار منفی درباره خود همسر و دیگران

این روش ها شانس بهبود رفتارهای خود را بالا می برد و علائم افسردگی  را کاهش می دهد. البته این مدل مستقیما بر جنبه های خیانت به همسر تاثیری ندارد. ( بلو ـ ۲۰۰۵) به همین علت ممکن است از این نظر در مواقعی که افسردگی و تنش با خیانت زناشویی توامان باشد محدود کننده باشد.

زوج درمانی رفتاری گروهی

این نوع زوج درمانی توسط جاکوبسون و کریستینسن طراحی شد و برای افزایش زوج درمانی رفتاری سنتی و افزایش کارایی آن طراحی آن انجام پذیرفت (دیمی یان ـ مارتل ـ کریستنسن ـ ۲۰۰۲)

۳ مداخله در متدی که در بالا ذکر شد به کار رفته تا تنبیهات کاهش پیدا کند و برخوردهای مثبت ارتقا یابند. ( کریستین سن و هیوی  ـ ۱۹۹۹)

این ها تبادلات رفتاری ـ آموزشی برخورد و مکالمات و آموزش حل مسئله هستند. البته این روش بر پایه مهارت ها پی ریزی شده اند و برای تغییر در رفتار برنامه ریزی شده یکی از اجزای آن بهبود تمرکر بر این قضیه است که رفتارهای همسر خود را به عنوان بخش کوچکی از روند بهبود و تغییر کردن بپذیریم ( دیمی یان و همکاران ۲۰۰۲)

روان درمان گران برای این کار از تکنیک هایی استفاده می کنند که شامل ۳ اصل هستند.

تحمل ـ پذیرش ـ تغییر

درباره پذیرش حس همدلی در مورد مشکل به عنوان اولین رویکرد مداخله ای محسوب می شود. هدف درمانگر از درمان ایجاد حس صمیمیت و نزدیکی بین زوجین است.

ممکن است درمانگران از تکنیک جداسازی یکپارچه برای کمک به زوجین و برای دور کردن خودشان از مشکلات استفاده کنند و با استفاده از آن مشکلات را با قوه عقل حل کنند.

همچنین درمانگر قادر است علائم افسردگی فرد را بعد از بیرون آمدن از یک موقعیت ناگوار بازچینی کند.

روان درمانگران در این زمینه از مداخله های تحمل برای درمان بهره می گیرند به این صورت که زوجین دیگر تلاشی برای تغییر همدیگر نمی کنند.

برای زوجی که مورد خیانت قرار گرفته اند این کار به منزله پاک کردن اصل مسئله نیست اما می تواند به چیزهایی تمرکز کند که زوجین نسبت به یکدیگر می دانند.

زوج درمانی رفتاری گروهی: این روش بر پایه یکپارچه سازی گروهی و سیستماتیک بنا شده. ( کونگ ۲۰۰۰ ـ تیشمن و تیشمن ـ سال ۱۹۹۰)

رمز دستیابی به این موفقیت شناسایی این تفکر است که چگونه ایده های آنی جمعی به روند افسردگی کمک می کنند. ( بک ـ ۱۹۹۱ـ کونگ ۲۰۰۰)

درمانگرانی که به صورت زوجی گروهی کار می کنند نسبت به افسردگی نگاه سیکل میان فردی دارند. درمانگران واکنش های عاطفی زوجین را بررسی می کنند و همچنین مفهوم برخوردها را تفسیر می کنند. ( بوکوم و ابستین ـ ۱۹۹۰)

در واقع در این مداخلات از روش های کاملا مستقیم برای مواجه شدن و دست و پنجه نرم کردن با انتظارات بیمار آسیب دیده استفاده می شود. هدف از این روش افزایش صمیمیت و حمایت دو طرفه میان زوجین است. اما امکان دارد یکی از زوجین همکاری نکند و باور داشته باشد خیانت به همسرش بی دلیل نبوده و قصد  داشته از خود دفاع کند.

اگر شخصی که افسرده باشد همان کسی باشد که به همسر خود خیانت کرده شروع به سرزنش و نکوهش خود می کند و در واقع به عمیق تر شدن لایه های افسردگی خود کمک می کند.

مدل سی سی تی توسط کونگ در ۲۰۰۰ تست شد و در کاهش علائم افسردگی تا حدود زیادی موثر بود. برای افرادی که در زندگی زناشویی دچار اضطراب و تشویش هستند درمان بازسازی هویت گروهی نیز توصیه می شود. (کریستین سن و هیون ـ ۱۹۹۹)

با توجه به این که روش CBT در درمان مشکلات زناشویی و افسردگی موثر است ممکن است مدل های ارتباطی شبیه به آن در درمان خیانت به همسر و افسردگی به صورت همزمان موثر باشد.

افسردگی و رابطه آن با خیانت همسر

مدل CBT از همان ابتدای کار بر روی ادراک و به منظور خلاص شدن از احساسات و عواطف با الگوی ماکرولول کار می کند ( بوکام و همکاران ـ ۲۰۰۲ ـ صفحه ۲۸ )

CBT از نظر عملکرد مرکزگراست و نقش احساسات و تاثیر عوامل محیطی و طبیعی را برای ترمیم روابط و صمیمی شدن آن ها در گذر زمان می داند ( ابستین و بوکام ـ ۲۰۰۲ ـ بوکام و همکاران ۲۰۰۲)

وابستگی بالغینیکی یکی از زیر شاخه های اصلی روش درمانی در زوج درمانی متمرکز بر عواطف و احساسات است. بوکام و الن در سال ۲۰۰۴ به نوعی رابطه قوی میان انگیزه ی خیانت به همسر و وابستگی اشاره کرده اند. ( بلو و هارتنت ۲۰۰۵)

این مدل به این موضوع اشاره می کند که روش ای اف تی بر وابستگی تمرکز دارد و می تواند یک روش کار آمد و ایده آل برای درمان خیانت به همسر باشد.

ای اف تی برای زوج درمانی روشی تجربی محسوب می شود و طبق شواهدی که در دست داریم روشن است که در طول زمان می تواند کار آمد و موثر باشد ( جانسون ـ ۲۰۰۲) به غیر از این مسئله اسن روش برای درمان جراحات وابستگی که در نتیجه وابستگی رابطه ای به شخصی به وجود می آید که برخوردهای نسنجیده بین آن ها رخ خواهد داد جوابگوست.(جانسون ـ مالکین و میلکین ـ۲۰۰۱)

جانسون در سال ۲۰۰۴ اظهار داشت که مشکلات و تروماهای رابطه ای که در نتیجه وابستگی بی جا به شخصی ایجاد شده باشد بیانگر این است که آسیبی که در نتیجه تنها شدن و جدا شدن از آن فرد به شخص وارد می شود در مقابل یک تجربه ناموفق و آسیب پذیر قرار گرفته است. ( صفحه ۲۹۷)

وقتی هدف درمان ما زوجی باشند که به تازگی به خیانت و افسردگی دچار شده اند در نظر آوردن این گزینه های درمانی بسیار موثر است. البته باید توجه کنید که همه ی کسانی که خیانت می کنند یا مورد خیانت واقع می شوند به افسردگی مبتلا نمی شوند اما مدل ای اف تی هر دو مسئله را تحت بررسی قرار می دهد. ( جانسون و همکاران ـ ۲۰۰۱ )

وقتی یکی از زوجین برای کمک خواستن فریاد می زنند و از سمت همسر خود هیچ توجهی دریافت نمی کند، اولین پایه های اعتماد در زندگی آنان فرو می ریزد. ( جانسون ـ ۲۰۰۴ ـ صفحه ۲۶۹)

وظایف درمانگر در رابطه با درمان آسیب هایی که در نتیجه خیانت ایجاد شده.

۱) به همسر آسیب دیده توصیه می کند تا همسر خود را ببخشد و نسبت به او بی تفاوت باشد.

۲) به او در زمینه ترمیم احساسات مجروح او کمک کند.

۳) به شخص خیانت کننده کمک کند که عبارات با مضمون خیانت به همسر را از لحاط اهمیت آن در صمیمیت رابطه شان درک کند نه از نظر بی عدالتی که در حق همسر خود کرده.

۴) درمان گر تلاش می کند تا متوجه شود شخص آسیب دیده قادر است میزان آسیبی که متحمل شده را بازگو کنید یا خیر.

۵) همسر خیانت کننده را ترغیب کند تا درباره درک وی از کاری که کرده و میزان پشیمانی اش از این عمل بازگو کند.

۶) همسر خیانت دیده را ترغیب کند تا از همسر خیانت کار در رابطه با آرامش رابطه شان سوال کند.

۷) از زوجین بخواهد تعریف جدیدی برای واژه خیانت به همسر جایگزین کنند. سپس به همسر خائن کمک کند نسبت به همسرش مسئولیت پذیری بیشتری داشته باشد. ( جانسون ـ ۲۰۰۴)

اگر مداخله از همان مراحل ابتدایی خیانت زناشویی انجام شود از عواملی که بعدها باعث استرس و افسردگی می شود و همچنین از فروپاشی خانواده پیشگیری می شود. ( بیچ و همکاران ـ ۱۹۹۰)

هوک و مارخپت در سال ۲۰۰۰ ادعا کردند که سکوت، برخوردهای شنیع و زننده با یکدیگر ممکن است باعث بروز افسردگی در هر دوی زوجین شود.

اول باید علائم افسردگی تشخیص داده شود سپس درمان سود و سپس الگوهای معاشرتی زوجین تشخیص داده شود ( خصوصا هنگامی که افسردگی بسیار شدید است) اگر هنگام تشخیص و درمان علائم افسردگی با شکست مواجه شویم درمان دارویی نیز بی ثمر خواهد بود. ( مرچنت و هوک ـ ۲۰۰۰ )

خانم هایی که در زندگی مشترک خود شاهد صحنه های شرم آور بودند باید از نظر بالینی به آن ها کمک شود تا با احساسات تحقیر، شرمندگی و افسردگی و مورد خیانت واقع شدن کنار بیایند. ( کانو و اولیدی ـ ۲۰۰۰ـ صفحه ۷۸۰ )

با درمان بالینی کسی که در زندگی خود تجربه شرم آوری مشاهده کرده کمک می کنید تا احساسات خشمگین خود را به سمت کنترل و ایجاد صمیمیت با همسر خود تغییر دهید. ( کانو ـ اولیدی ـ هینز ـ ۲۰۰۴)

درمانگر باید در نظر داشته باشد که وقتی زوجی روابط خارج چارچوب داشته اند ممکن است توسط خانواده خود طرد شده باشند.

فرد افسرده و همسر او ممکن است در زندگی برخوردهای خشونت آمیز، بی عاطفه و بدون مراقبت داشته باشد. به همین دلیل است که می گوییم افسردگی و تعاملات رابطه آن به همدیگر وابسته هستند.

هر دوی زوجین ممکن است به یک چرخه منفی وارد شوند که در آن شخصی که افسرده است منفعل تر و شخصی که افسرده نیست بد رفتار تر باشد. در نتیجه شخص افسرده بیش از پیش افسرده خواهد شد. ( کونگ ۲۰۰۰)

مسائل کلی

طبق تحقیقات انجام شده زنان در رابطه زناشویی با مردان بیشتر متحمل آسیب می شوند زیرا مردان برای برقراری رابطه خارج چارچوب تمایل بیشتری نسبت به زنان نشان می دهند.

(بلو و هارتنت ـ ۲۰۰۵) طبق مطالعات ادبی نیز زنان به نسبت مردان یک یا دو برابر بیشتر مستعد افسردگی هستند. کونگ در سال ۲۰۰۰ به این نتیجه رسید که زنان بیشتر از مردان در معرض افسردگی قرار دارند و این موضوع به دلیل دید منفی ای است که نسبت به خود دارند و خود را یک زن تنها و منفعل تصور می کنند.

کونگ همچنین عقیده داشت که امکان دارد زن ها در برابر نیازهای خود سکوت کنن تا به یک زن کم توقع و ایده آل در دید همسر خود تبدیل شوند.

خانم هایی که همیشه خود را نادیده می گیرند کم کم تنها و منزوی می شوند و تبدیل به یک موجود منزوی و افسرده می شوند. ( کونگ ۲۰۰۰)

البته خوشبختانه این روزها زن ها به نسبت ایام قدیم در جامعه بیشتر فعالیت دارند اما عده ای از آنها هنوز خود را با کارهای بی اهمیت و کلیشه ای مانند کارهای خانه سرگرم می کنند. این کارها می تواند بر توانایی آنها نسبت به مراقبت و توجه به خود تاثیر منفی بگذارد.

بعضی زنان از نظر مالی مستقل نیستند و به همسر خود وابسته هستند. در مواقعی که این زنان خیانت میبینند مجبور هستند همه چیز را فراموش کنند و این رفتارها را برای گذران زندگی تحمل کنند.

ترکیب دارودرمانی و زوج درمانی

همان طور که می دانید داروهای ضد افسردگی خاصیت درمانی طولانی مدت ندارند به این خاطر که احساس ناراحتی و افسردگی نسبت به خیانت همسر کاملا طبیعی است. ترکیب زوج درمانی و دارو درمانی در حال حاضر تنها گزینه موجود برای درمان است چون فعلا هیچ تحقیقی که بیانگر نوع افسردگی و نوع خیانت زناشویی به صورت همزمان باشد وجود ندارد.

مورد خیانت واقع شدن حس تلخی است که ممکن است فرد را نسبت به همه چیز بی اعتماد و پریشان حال کند در نهایت افسرده و بی انگیزه شود.

همسر خیانت کار نیز ممکن است رابطه فعلی خود را از دست بدهد و به حس گناه و سردرگمی دچار شود. وقتی احساس افسردگی هر دو زوجین بهبود نیافت برای درمان لازم است به روان درمانگر ارجاع شوند. ( گلاس ـ رایت ـ ۱۹۹۷ ـ صفحه ۴۸۱)

افرادی که به چندین علائم افسردگی مبتلا هستند و تحت درمان دارویی قرار گرفته اند ثابت کرده اند که هیچ دارویی مانند داروهای ضد افسردگی برآن ها موثر نیست ( اوهشون ـ مارکوس ـ دروس و همکاران ۲۰۰۲)

درمان داروئی باعث می شود علائم افسردگی کاهش پیدا کند تا زوجین بتوانند به راحتی به جلسات زوج درمانی خود بپردازند البته تجویز این داروها باید به خوبی و ماهرانه انجام شود زیرا داروهای افسردگی نیز مانند سایر داروها عوارض خاص خود را دارند. به عنوان مثال سرکوب کردن و کاهش میل جنسی یکی از عوارض داروهای ضد افسردگی است.

توصیه هایی برای تحقیقات آینده

پژوهش های تجربی درباره خیانت های زناشویی محدود است. ( بلو و هارتنت ـ ۲۰۰۵ ) خیانت زناشویی فقط یک مشکل نیست بلکه مسئله ای است که باید تحت درمان و مراقبت های خاص قرار بگیرد. ( آتکینز ـ الدیریج ـ بوکام ـ کریستنسن ـ ۲۰۰۵ )

چند پاسخ برای پژوهش های وجود دارد که روند درمان کسانی که هم به افسردگی مبتلا بودند و هم مورد خیانت واقع شده اند را سرعت می بخشد.

ما به یک تحقیق گسترده از لحاظ کیفیت و فراگیر بودن آن و همچنین تجربی بودن آن برای زوج درمانی احتیاج داریم ( اپستین ـ ۲۰۰۵) علاوه بر آن ما منابعی نیاز داریم که برای این موضوع تمایل به سرمایه گذاری مالی داشته باشند.

البته فاصله ی بین دانش و کار آمدی درمان توامان خیانت و افسردگی زیاد است. استفاده از زوجی که این شرایط را دارند برای مطالعات طولی آسان نخواهد بود.

( بیو و هارتنت ـ۲۰۰۵ـ کوینه و بنازون ـ ۲۰۰۱ ) معتقد هستند مشکل ترین کار استفاده از زوجین آسیب دیده از افسردگی و خیانت برای پژوهش ها درمانی است.

بنازون و کوینه قضیه به کار گیری علائم قبلی افسردگی مقدم بر مشکلات زناشویی را مورد بررسی قرار دادند. در هنگام اداره کردن پژوهش ها درباره ی خیانت زناشویی و افسردگی شخص باید به صورت کاملا روشن علائم افسردگی خود پیش از وقوع خیانت را بازگو کند.

درک رابطه زناشویی ( در صورت وجود) برای افرادی که تمایل دارند وارد رابطه ای به غیر از رابطه خود شوند بسیار مهم است. طبق این نظریه افسردگی می تواند یک پیش آهنگ مهم برای مثال هشدار یک رابطه زناشویی داخل چارچوب باشد.

زنان و مردان درباره ی مورد خیانت قرار گرفتن تفاوت های بسیاری دارند. زنان در مواجهه با خیانت همسر خود خود را مقصر و عامل خیانت می دانند ولی یک مرد ممکن است از خیانت همسر خود خشمگین شود و خشم خود را بر سر شخص سوم تخلیه کند ( اسپرینگ ـ ۱۹۹۶) پژوهش های عاطی باید حاوی درک همسران از موانع و ناملایمات زناشویی باشد.

در تحقیقات مربوط به خیانت همسر که در آنها روابط جنسی رخ نداده بود خلایی وجود دارد. هیچ اطلاعاتی مبنی بر اینکه خیانت بر روی عواطف همسر بر رابطه زوجین و سلامت روانی فرد خصوصا برای بررسی افسردگی موثر است یا نه موجود نبود.

برای دست پیدا کردن به اصول زوج درمانی برای درمانگر و شخص سوم رابطه، زوج درمانگر باید مکانیسم تغییرات را بررسی و تفسیر کند. ( بیچ ـ ۲۰۰۱)

فواید رضایت زناشویی و کاهش علائم افسردگی در برخی موضوعات حتما باید توسط یک تیم تحقیقاتی ارزیابی شود. با توجه به این که موضوع خانواده درمانی و ازدواج بسیار مهم است همه ی موارد به تشخیص روان درمانی ختم نمی شود. ممکن است زوجین از شرکت در جلسات زوج درمانی برای درمان افسردگی و خیانت، امتناع کنند.

پژوهش ها نشان می دهد روان درمانی می تواند برای درمان افسردگی موثر باشد. این چنین به نظر می رسد که زوج درمانی تاثیر گذار ترین روش برای احیای روابط زوجین و خلاصی از تنش های زندگی متاهلی است. به نظر می آید پژوهش ها بیانگر این مسئله است که روابط علت و معلولی میان عوامل تنش زای زندگی مشترک مانند طلاق و شروع افسردگی وجود داشته بلشد.

همان طور که می دانید افسردگی چهارمین علت ناتوانی در جهان است. ( موری و لوپز ـ ۱۹۹۶ ـ اولفسون ـ مارکوس ـدروس و همکاران ـ ۲۰۰۲) باعث نا امیدی است که پژوهش ها خانواده و زوجین یکی از کم رنگ ترین بحث هایی است که درباره زوج درمانی و خانواده به آن پرداخته شده.

رابطه ای بسیار نزدیک بین عوامل تنش زای زندگی مشترک مثل جدا شدن و طلاق و روابط خارج چارچوب و شروع روند افسردگی وجود دارد.

ارتباط بین نسلی، افسردگی و خیانت زناشویی نیز یکی از مطالعاتی است که برای ما بسیار مهم است. از نظر ما کشمکش بسیاری بین فهم چگونگی انتقال مفاهیم از نسلی به نسل دیگر از طریق یادگیری ژنتیک و یا هر دو وجود دارد.

در واقع بین تشخیص شروع افسردگی و خیانت به همسر و درمان افسردگی برای زوجینی که در زول درمان هستند وجود دارد.

آیا مطالبی که گفته شد به این معنی است که همسر برای درمان افسردگی باید نزد پزشک خانواده برود؟ آیا این به این معنی است که از بین بردن تنش های زناشویی موجب درمان افسردگی خواهد شد؟ البته هیچ شواهد تجربی در پژوهش های حاضر بر روی زوجینی که به علت اضطراب و خیانت ها درمان شده اند و افسردگی پیش یا بعد از آن وجود ندارد.

جمعیت محدودی برای درمان به صورت همزمان افسردگی و زوج درمانی بسیار کمتر از حد حقیقی معرفی شده اند. ( بلو و هارتنت ـ ۲۰۰۵ ـ اولفسون و مارکوس ـ دروس و همکاران ـ ۲۰۰۲ ) پژوهش های بسیار زیادی در این باره برای ثابت کردن این نکته که آیا این موضوع به تبعیض های فرهنگی مربوط است یا نه. این مسئله بیانگر این است که جمعیت بسیار کمی در مضیقه واقع هستند و دسترسی کمتری به خدمات درمان دارند و در نتیجه  اقدامی برای درمان افسردگی خود نمی کنند.

نتیجه گیری

در این مقاله پیش در آمدی بر درمان خیانت و افسردگی  و مسائل مربوط به آن داشتیم. در این حین به رابطه ی روشن بین تبادلات همزمانی این دو پی بردیم.

طبق شواهدی که دریافت کردیم زوج درمانی برای درمان اختلال افسردگی و همچنین خیانت به همسر به صورت جداگانه تاثیر گذار

است. البته شواهد قوی دال بر اینکه خیانت به همسر و افسردگی به صورت همزمان اتفاق می افتد و ما به یک پژوهش کامل برای ارزیابی کارایی درمان این زوجین احتیاج داریم.

منبع : افسردگی و رابطه آن با خیانت همسر

تاثیر اضطراب در زنان+ درمان تضمینی

درمان اضطراب جدایی در بزرگسال و کودکان+ تشخیص

فوبیا اعتماد به دیگران عذابم می دهد

ترس از اجسام بزرگ یا ترس از مجسمه