روان درمانی وجودی (مربوط به هستی و وجود نگری)، یک روش درمانی است که به صورت کلی بر روی شرایط فردی تاکید دارد.

روان درمانی وجودی از رهیافت های مثبتی استفاده می کند که ظرفیت ها و آرزوهای فرد را مورد تحسین قرار می دهد و همزمان با آن، محدودیت های فرد را تایید می کند.

روان درمانی وجودی شباهت های زیادی با روان شناسی بشر دوستانه، روان درمانی تجربی ، روان درمانی عمیق و روان درمانی ارتباطی دارد.

• تاریخچه روش درمانی وجودی

• فرضیات مربوط به روان درمانی وجودی

• پذیرش ترس ها و غلبه بر آنها

• فرآیند مربوط به درمانگران وجودی

• روان درمانی وجودی به چه نحوی به افراد کمک می کند

• محدودیت ها و نگرانی های رایج

تاریخچه روش درمانی وجودی

روش درمانی وجودی با استفاده از فلسفه های مربوط به فردریخ نیتزچ و سورن کیرکگارد ایجاد شد.

کیرکگارد به عنوان یکی از اولین فیلسوف های وجودی، استدلال کرد که نارضایتی فرد تنها با استفاده از بینش و دیدگاه درونی فرد قابل رفع می باشد.

بعد از وی، نیتزچ با ارائه نظریه خواسته آزاد و مسئولیت پذیری شخصی، نظریه اگزیستانزیالیسم یا وجود نگری را معرفی کرد.

در اوایل دهه 1900، برخی از دانشمندان از قبیل مارتین هیدگر و جین پاول سارتر ، شروع به بررسی نقش پژوهش و دیدگاه فرد در فرآیند درمانی کردند.

در طول چند دهه بعدی، دیگر دانشمندان معاصر بر اهمیت بیشتر تجربه نسبت به شناخت روش درمانی در طی فرآیند مربوط به بدست آوردن توازن و سلامت روان شناختی تاکید کرده اند.

اوتو رانک از جمله اولین نظریه پردازان وجودی بود که به صورت فعال از نظم خاصی تبعیت می کرد، و در میانه های قرن 20 ام، روان شناسانی از قبیل پاول تیلیچ و رولو می ، از طریق نوشته ها و آموزش های خود، روش درمانی وجودی را به یک روش درمان اصلی و برجسته تبدیل می کردند (که اینکار بعدا و توسط ایروین یالوم انجام گرفت).

معنا درمانی ، به عنوان یک رهیافت محبوب بر روی نظریه های که توسط ویکتور فرانکل و روان شناسی بشر دوستانه ارائه شد بودند، تاثیر گذار بود.

در همان دوره، دانشمندان بریتانیایی با ایجاد انجمن فیلادلفیا، به عنوان سازمانی که هدف آن کمک به افراد برای مدیریت مشکلات سلامتی روان با استفاده از نظریه های تجربی بود، به پیشبرد و گسترش بیشتر اگزیستانسیالیزم یا مکتب وجود نگری کمک کردند.

سازمان های دیگری که از نظریه اگزیستانسیالیزم استفاده می کردند، شامل انجمن تحلیل وجود نگری و انجمن بین المللی مشاوران وجود نگری می باشند که به ترتیب، در سال 1988 و 2006 تاسیس شدند.

مفروضات مربوط به روان درمانی وجودی

روان درمانی وجودی بر مبنای یک باور اساسی قرار دارد که تمامی افراد به دلیل تعاملات خود با شرایط ذاتی خاص در وجود انسانی، تضاد درون روانی را تجربه می کنند که به عنوان مفروضات این روش درمانی در نظر گرفته می شوند.

این نظریه ها، حداقل چهار مورد از مفروضات اولیه وجودی را تشخیص داده اند:

• آزادی و مسئولیت مربوط به آن

• مرگ

انزوا

• پوچ گرایی

مواجهه با شرایط فوق الذکر یا مفروضات، منجر به ایجاد نوعی وحشت در افراد می شود که معمولا به عنوان اضطراب وجودی نامیده می شود.

فرض می شود که این اضطراب منجر به کاهش آگاهی های فیزیکی، روان شناختی، اجتماعی و معنوی در فرد می شود و در نهایت می تواند منجر به نتایج بلند مدت و مهمی در فرد شود.

برای مثال، این حقیقت که ما و شخصی که ما دوست داریم باید در یک زمان نامشخصی بمیرد، می تواند منجر به ایجاد اضطراب در ما شود و این امر ممکن است ما را مجبور کند تا حقیقت و ضرورت مرگ وجودی انسان را نادیده بگیریم.

با این وجود، با کاهش آگاهی ما در مورد مرگ این امکان وجود دارد که در تصمیم گیری برای حفاظت از زندگی خود و یا حتی غنی تر کردن زندگی خودمان شکست بخوریم.

در نقطه مقابل، افرادی که بیش از حد در مورد حقیقت مرگ آگاهی دارند، ممکن است به صورت ناگزیر در یک وضعیت عصبی یا روان پریشی و یا پسیکوز قرار بگیرند.

بر اساس روان درمانی وجودی، بهترین وضعیت عبارت از تعادل در مورد آگاهی نسبت به مرگ می باشد به نحوی که کل زندگی فرد را تحت تاثیر قرار ندهد.

افرادی که در یک وضعیت تعادلی مناسب قرار دارند، تحریک می شوند تا تصمیمی بگیرند که می تواند بر زندگی آنها و همینطور زندگی فرد مورد علاقه آنها، تاثیر مثبتی بگذارد.

هر چند که ممکن است این افراد از نحوه ایجاد این تصمیمات آگاهی کاملی نداشته باشند، آنها احساس می کند که به انجام یک اقدام نیاز دارند و توانایی این کار را هم دارند.

در نهایت، حقیقت مرگ ما را تشویق می کند تا از بیشتر فرصت های خودمان استفاده کنیم و ارزش داشته های خودمان را بدانیم.

خطر انزوا، احساس بیهودگی نسبت به زندگی و مسئولیت پذیری بیش از حد در مورد تصمیماتی که زندگی ما را تغییر می دهند، همانند مرگ می تواند منبع و عامل اضطراب وجودی شدیدی باشد.

بر اساس نظریه های روش درمانی وجودی، روشی که فرد با استفاده از آن این تضاد های درونی را بررسی می کند، و تصمیماتی که فرد در آخر می گیرد، در نهایت منجر به تعیین وضعیت های فعلی و آینده فرد می شود

مشاوره تحصیلی کسی که از درس خوندن پیشمون شده و می خواهد درست انتخاب رشته کنه

پذیرش ترس ها و غلبه بر آن ها

روان شناسی وجودی افراد را تشویق می کند که نه تنها مشکلات عاطفی که به صورت الزامی با آن مواجه هستند را شناسایی کنند، بلکه همچنین در برابر تصمیمات گرفته شده، که بر روی رشد و توسعه این مشکلات تاثیر گذارند، مسئولیت پذیر باشد.

افرادی که از این روش درمانی استفاده می کنند، برای پذیرش ترس شان مورد راهنمایی قرار می گیرند و برای غلبه بر این مشکلات ، به آنها مهارت های لازم و ضروری آموخته می شود.

افراد درمانجو با بدست آوردن کنترل بر روی ابعاد دیگری از زندگی شان، این توانایی را پیدا می کنند تا به انتخاب خودشان دوره های درمانی را طراحی کنند.

افراد با انجام این کار، احساس آزادی بیشتری می کنند و در خود توانایی را می بینند که به آنها اجازه می دهد تا نا امیدی مربوط به پوچ گرایی و بی اهمیتی را از بین ببرند.

بنابراین، روان درمانی وجودی شامل آموزش افراد درمانجویی می باشد که باید رشد کنند و زندگی خودشان را که دارای نگرانی و حس کنجکاوی است را به راحتی بپذیرند.

افزایش توانایی در زمینه داشتن یک دید مناسب نسبت به زندگی، همراه با در نظر گرفتن برخی نگرانی های معقول، می تواند به فرد کمک کند تا بتوانند تجارب زندگی خود را به عنوان یک مسیر سفر و نه آزمون در نظر بگیرند.

همچنین این امر به آنها کمک می کند تا ترس مربوط به مرگ را از بین ببرند.

فرآیند مربوط به درمانگران وجودی

درمانگرانی که از روان درمانی وجودی استفاده می کنند، بر روی گذشته فرد متمرکز نمی شوند. در مقابل، آنها بر روی فرد درمانجو کار می کنند تا انتخاب هایی را که در گذشته گرفته اند را کشف و بررسی کنند.

فرد درمانجو و درمانگر با استفاده از بازنگری، با همدیگر همکاری می کنند تا تاثیر های انتخاب های گذشته و عقایدی که منجر به ایجاد آن شده است را شناسایی کنند.

هدف از این کار ایجاد بینش هوشمندانه تر و عقلایی تر در فرد درمانجو می باشد. در روش درمانی وجودی بر روی از بین بردن و متوقف کردن گذشته تمرکز نمی شود، بلکه از گذشته فرد، به عنوان ابزاری برای افزایش آزادی و ایجاد شجاعت های جدید فردی استفاده می شود.

شخص درمانجو با شناخت این موضوع که آنها منحصر به فرد نیستند و دارای اهداف خاصی نمی باشند، این توانایی را پیدا می کند تا از موارد محدود کننده و الزام آور، که فرد را از استفاده لحظه به لحظه زندگی خود و توجه کامل به حال حاظر باز می دارد، رها شود.

زمانی که این اتفاق صورت گیرد، آنها می توانند به آزادی واقعی دست یابند.