معنا درمانی یک عبارتی است که از یک کلمه یونانی لوگوس که به صورت “معنا” ترجمه شده است، و درمان ، که به صورت درمان یک مشکل، بیماری و یا ناسازگاری تعریف می شود، تشکیل شده است.
این روش درمان توسط ویکتور فرنکل معرفی شده است و نظریه آن بر مبنای این عقیده تشکیل شده است که ماهیت انسان از طریق تحقیق در مورد هدف زندگی تحریک می شود؛
همچنین معنا درمانی به دنبال پیدا کردن معنای زندگی فرد است. نظریه های فرانکل به شدت تحت تاثیر تجارب آسیب و زیانی بود که وی در کمپ های متراکم نازی ها پشت سر گذاشته بود.
ریشه های معنا درمانی
ویکتور فرانکل در سال 1905 در شهر وین متولد شد. او به عنوان یک روان پزشک و عصب شناس آموزش دید و در چارچوب درمانی هستی و وجودی مشغول به کار بود.
در طول جنگ جهانی دوم، فرانکل حدود سه سال را در کمپ های متراکم و مختلف نازی ها پشت سر گذشت و این سه سال تبدیل به تجربه ای برای وی شد که بر روی کار وی و توسعه معنا درمانی تاثیر قابل ملاحظه ای گذاشت.
فرانکل مشاهده کرد که افرادی که قادر به تحمل این تجربه بودند، معمولا به چندین معنا و مفهوم دست می یافتند، همانند وظیفه ای که آنها نیاز داشتند تا به صورت کامل انجام دهند
در مورد خود شخص فرانکل، وی علاقه زیادی به نوشتن دست خطی داشت که در ورودی یکی از کمپ های نازی های به اسم آوشیتز نوشته شده بود و به عنوان یک عامل انگیزشی برای وی بود.
بعد از آزاد شدن کمپ ها، فرانکل به عنوان یک عصب شناس و روان پزشک به کار خود ادامه داد.
در سال 1946 وی کتاب افراد به دنبال معنا هستند را چاپ کرد که بیانگر تجارب وی در کمپ های متراکم و همچنین اصول و تکنیک های مبنایی در زمینه معنا درمانی بود.
مولفه های مربوط به روان شناسی فرانکلیئن
سه مفهوم وجود دارد که به عنوان موارد اصلی و هسته اصلی فلسفه فرانکلیئن مطرح هستند که عبارتند از:
1. هر شخصی یک مغز سالمی دارد.
2. تمرکز اولیه به منظور آگاهی یافتن فرد نسبت به منابع درونی خودش صورت می گیرد و ابزارهایی را برای آنها فراهم می آورد تا بتوانند از مغز درونی خود استفاده کنند.
3. زندگی هدف و معنایی را برای شما ارائه می دهد؛ این امر منجر به ایجاد حس تکمیل و یا خوشحالی در شما نمی شود.
یافتن معنا با استفاده از معنا درمانی
معنا درمانی بر مبنای این قضیه است که افراد تحریک می شوند تا یک درکی از معنا و هدف زندگی داشته باشند.
بر اساس عقیده فرانکل، معنای زندگی می تواند از سه طریق بررسی شود:
1. از طریق ایجاد کار و یا انجام دادن برخی وظایف
2. از طریق تجربه کردن چیزی به صورت کامل و یا دوست داشتن یک شخصی
3. از طریق این مشخصه که یک فردی خود را با درد اجتناب ناپذیری انطباق می دهد
فرانکل بر این باور بود که رنج کشیدن جزئی از زندگی می باشد و آزادی نهائی فرد عبارت از توانایی وی برای انتخاب نحوه واکنش به هر مجموعه از وضعیت ها است و این امر حتی در رابطه با حالت هایی که دردناک ترین موارد هستند، هم صدق می کند.
علاوه بر آن، افراد می توانند با شناسایی نقش منحصر بفردی که فقط خود آنها می تواند به صورت کامل انجام دهند، به یک معنای مناسب در زندگی شان دست یابند.
برای مثال، وقتی که یک فری به دلیل افسردگی شدید که در نتیجه مرگ همسرش ایجاد شده بود، از فرانکل مشورت گرفت، فرانکل از وی درخواست کرد تا شرایطی را در نظر بگیرد که خود وی زودتر مرده باشد و همسر وی مجبور به سوگواری در مرگ وی باشد.
مرد قادر خواهد بود تا تشخیص دهد که درد خود وی منجر به چشم پوشی نسبت به وضعیتی می شود که همسر وی در آن قرار دارد، و این امر به عنوان یک عامل درمان بخش بکار گرفته می شود و در تسکین فرد از افسردگی مفید می باشد.
تکنیک های معنا درمانی
سه تکنیک اصلی معنا درمانی عبارتند از:
1. انعکاس مجدد :
انعکاس مجدد در زمانی استفاده می شود که یک شخص بیش از حد درگیر یک مشکل و یا درگیر به دست آوردن یک هدف شده باشد.
با راهنمایی مجدد توجه و یا انعکاس مجدد توجه به مواردی غیر از خود، فرد می تواند با تفکر در مورد دیگران و عدم تفکر در مورد شرایط خود، به یک بهزیستی دست یابد.
2. هدف پارادوکسی یا متضاد:
هدف پارادوکسی شامل درخواست مواردی از فرد می باشد که ما بیشترین ترس را از آن داریم.
در مورد افرادی که اضطراب و یا ترس را تجربه می کنند، ترس می توانند منجر به فلج شدن آنها شود.
ولی با استفاده از شوخی و تمسخر، آنها می توانند به مواردی دست یابند که بیشترین ترس را از آن دارند و ترس مربوط به هدف آنها از بین می رود و علائم مربوط به اضطراب تسکین می یابند.
3. مکالمه سقراطی:
مکالمه سقراطی عبارت از تکنیکی می باشد که درمانگران معنا از کلمات مربوط به خود فرد، به عنوان روشی برای خود اکتشافی استفاده می کنند.
درمانگر می تواند با گوش دادن هدف مند به گفته های یک فرد، الگوهای خاصی از کلمات و یا ترکیبات کلمه ای را در رابطه با سخنان فرد درمانجو پیدا کند و اجازه بدهند که معنای جدیدی نسبت به این الگوها داشته باشد.
این فرآیند باعث می شود که شخص به این نتیجه برسد که جواب ها در همین الگوها قرار دارند و برای کشف آنها فقط باید یک زمانی محدودی منتظر بماند.