نوشته‌ها

انواع عکس العمل های فرزندان طلاق هنگام مواجهه با آن ها

همه کودکان طلاق، احتیاج دارند پس از این واقعه دردناک تحت درمان روان درمانگر قرار بگیرند تا با این موضوع راحت تر و بدون آسیب کمتری کنار بیایند.

البته فرزندان طلاق در بزرگسالی گاهی در مواجهه با افراد و در معاشرت با آن ها، نقاط قوی دارند که نسبت به سایر افراد متمایز می شوند. برخی از نقاط قوت عبارتند از : درک بالا و افزایش ظرفیت همدردی ـ عزت نفس بالا و جرئت مندی.

اما برخی از کودکان طلاق با چالش های بسیاری به سنین بزرگسالی می رسند. اکثر این افراد، از تنها بودن و ترک شدن وحشت دارند و نسبت به خیانت مضطرب هستند.

وقتی کودکان طلاق در بزرگسالی وارد رابطه ای عاطفی می شوند و در آن نیز از شریک عاطفی خود خیانت ببینند، بیش از پیش پرخاشگر، افسرده و بی اعتماد می شوند. برخی از این افراد حتی تاب اختلافات زناشویی را نیز ندارند و حتی اختلاف نظر خود را از ترس محکوم شدن به طلاق بروز نمی دهند.

شرکت در جلسات مشاوره می تواند این تعارضات را تا حدودی حل کند و فرد را در جهت داشتن زندگی ای لذت بخش یاری کند.

فرزندان طلاق در مسیر رشد خود با چالش های بسیار زیادی مواجه می شوند. البته طلاق گرفتن همیشه بد نیست و گاهی اوقات حکم درمان روانی فرد را دارد اما متاسفانه کودکان بی گناه، قربانی این تصمیم ابدی خواهند شد. والدینی که از همسر خود طلاق می گیرند لازم است وقت بیشتری را برای تربیت فرزند خود در نظر بگیرند. در این مقاله با مهم ترین آسیب های وارده بر فرزندان طلاق و راه مقابله با آن ها بیشتر آشنا خواهیم شد.

انواع عکس العمل های فرزندان طلاق هنگام مواجهه با آن ها

تاثیرات و عوارض کلی طلاق بر فرزندان

هنگامی که اختلافات زوجین شدت می گیرد و احساس می کنند دیگر راهی برای ادامه دادن این زندگی ندارند تصمیم به طلاق می گیرند. عوارض منفی حاصل از طلاق قابل کتمان نیست اما برخی زوجین معتقدند وقتی فرزندی دارند باید به هر قیمتی این زندگی را ادامه دهند. این باور غلط موجب می شود خیانت، افسردگی و یا حتی طلاق عاطفی بین زوجین شکل بگیرد که در این صورت نیز مشکلی حل نخواهد شد. در واقع بهتر است بگوییم، زندگی با تک والد بهتر از یک زندگی تنش زا و ناراحت کننده است. کودکان در این زندگی های پر تنش آسیب بیشتری را متحمل می شوند. البته تصمیم به طلاق در وهله اول به صلاح دید مشاور خانواده و سپس خود زوجین صورت خواهد گرفت.

جدایی والدین به روان کودکان لطمات جبران ناپذیری وارد می کند البته می توان گفت طلاق عاطفی نسبت به طلاق رسمی، ضربات شدیدتری به روان فرزندان وارد می کند چرا که عینا شاهد اختلافات و بی مهری والدین خود هستند و ناخودآگاه نسبت به شروع یک رابطه عاطفی، بدبین و مضطرب خواهند شد. فرزندان طلاق ممکن است به پیامدهای زیر دچار شوند:

1) احساس افسردگی

2) افت تحصیلی و کاهش تمرکز

3) ترس از طرد شدن توسط اطرافیان و اجتماع

4) کمبود عزت نفس و جرئت مندی

5) وغیره

بهتر است والدین با بردن آنان به جلسات مشاوره و روان درمانی از بروز و شدت این مشکلات جلوگیری کنند.

مشکلات فرزندان طلاق

اخلاق هر کودک با کودک دیگر یکسان نیست و میزان حساس بودن هر کدام نسبت به طلاق با دیگری متفاوت خواهد بود اما چیزی که در این بین مشخص است این است که همه آن ها به یک مرحله و گذرگاه جدید وارد می شوند که عبور موفقیت آمیز از آن، به آسانی و بدون بروز مشکل نخواهد بود.

هنگامی که کودک پس از طلاق والدین جو آرام تری به نسبت اختلافات پدر و مادر خود زیر یک سقف تجربه کنند، قادر است آسیب های روانی دوران قدیم رو به رو شود و آن ها را تا حدودی بکاهد. متاسفانه گاهی اوقات طلاق منجر به افسردگی کودکان می شود.

مشکلات خلقی رفتاری در فرزندان طلاق

کودکانی که طلاق والدین خود را تجربه می کنند ممکن است هر کدام از این مشکلات را از خود بروز دهند:

برون ریزی: رفتارهایی مثل پرخاشگری و عصبانیت خصوصا در شرایطی که کودک در گذشته در دعواهای پدر و مادر خود حضور داشته باشد و مانند یک سی دی همه ی عبارات و خشم حاصله از آن را ضبط کرده.

لجبازی و یکدندگی: کودکان به علت طلاق والدین خود از آن ها خشمگین می شوند و ممکن است این خشم و کینه را در قالب نادیده گرفتن توصیه های آنان بروز دهند.

انزوا و اجتناب: برخی از کودکان احساسات را در درون خود محبوس نگه می دارند و از بروز آن ها خودداری می کنند. این دسته کودکان در مقایسه با گروه های دیگر بیشتر در معرض ابتلا به افسردگی قرار دارند.

احساس گناه: برخی از فرزندان طلاق خود را علت جدایی والدین می دانند و از حس عذاب وجدان لبریز می شوند. کنار آمدن با این حس بسیار بسیار مشکل خواهد بود.

مشکلات فرزندان طلاق در سنین بزرگسالی

وقتی کودکان در جوی پر تنش و سمی رشد می کنند ممکن است نسبت به شروع یک رابطه عاطفی اجتناب کنند و یا در این زمینه جرئت مند نباشند.

نحوه شکل گیری هویت نوجوانان، رابطه مستقیم بر رفتارهای آنان در سنین بزرگسالی خواهد داشت پس لازم است طبق یک الگوی تربیتی مناسب و صحیح رشد یابند.

رفتار های پرخاشگرانه ممکن است در سنین بزرگسالی نیز بروز پیدا کند اما نمی توان گفت هر فرزند طلاقی در آینده در سنین بزرگسالی مشکل روحی خواهد داشت. تربیت والدین نیز در این مورد بسیار حائز اهمیت است.

واکنش فرزندان به ازدواج مجدد والدین

اگر تمایل دارید ازدواج کنید بهتر است این قضیه را از فرزندتان پنهان نکنید و برای او توضیح دهید که فرد جدید پدر یا مادر تو نخواهد بود و جایگاه پدر و مادر تو مانند قبل محفوظ است اما اگر دوست داشته باشی می توانی او را پدر یا مادر صدا کنی. لازم است پیش از ازدواج شرایط روحی فرزند خود را ارزیابی کنید.

به صورت ناگهانی شروع به توضیح نکنید. چندین قرار ملاقات با فرد جدید صورت دهید تا فرزند شما با روحیات او آشنا شود. اعلام خبر ازدواج مجدد ممکن است فرزند شما را شدیدا شوک زده کند و در مقابل آن پرخاشگری و لجبازی کند.ممکن است این خشم با علائم دیگری مانند: گوشه گیری، افت تحصیلی، بد دهنی و غیره بروز پیدا کند.

انواع عکس العمل های فرزندان طلاق هنگام مواجهه با آن ها

ایمن کردن کودکان در برابر آسیب های طلاق| کمک به فرزندان طلاق

1) حفظ ارتباط کودک با هر دو والد:

کودکان باید از این قضیه مطمئن شوند که هر دو والد همیشه در دسترسشان هستند و از آن ها دور نخواهند شد. هر کودکی به وجود هر دوی والدین خود محتاج هستند و حمایت هر دو برای او ارزشمند است به خصوص که برطرف کردن نیازهای اساسی و اولیه او از وظایف اصلی والدین است و نباید نسبت به آن بی توجه باشید.

2) پاسخ واقعی و منطقی در مقابل سوالات آنان

کودکان ذاتا موجوداتی کنجکاو هستند علی الخصوص در مورد طلاق والدین که برای آنان از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. بهتر است با حوصله و با جزئیات سوالات آنها را پاسخ دهید اما شاید احتیاجی نباشد همه واقعیت را نیز به آن ها بگویید مثلا دانستن عللی مانند ابتلا به مواد مخدر، خیانت و غیره ممکن است در روان کودک اثر منفی ایجاد کند و تصورات او را نسبت به والدین خود از دست بدهد.

3) عدم تخریب تصورات کودک نسبت به والدین خود

هر چند که همسر سابق شما اصلا فرد مورد اعتماد و محترمی نبوده اما فرزند شما به محبت هر دوی شما احتیاج دارد و شما اجازه ندارید چهره همسر سابق خود را نزد فرزند بی گناه خود تخریب کنید. می توانید با نظارت، اوقاتی را برای معاشرت آن دو در نظر بگیرید.

4) با کودک خود صادق باشید

پاسخ دادن به سوالات فرزندان اهمیت بسیار زیادی دارد و آن به این علت است که اگر جواب منطقی و درست نگیرند شخصا به دنبال پاسخ آن می روند و ممکن است در این مسیر خود را مقصر ماجرا بدانند. می توانید به او بگویید که در کنار همدیگر به اندازه کافی شاد نبودید و یا اینکه در امور مختلف تفاهم نداشتید.

5) جلوگیری از دخالت دادن کودک حین جدایی

لطفا کودک آزاری نکنید! برخی والدین کودک را مجبور می کنند تا از منزل والد دیگر خبر  اطلاعات جدید بیاورد! این کار اثرات بسیار مخربی بر روان کودک شما خواهد داشت.

6) از تغییرات بزرگ و استرس زا خودداری کنید.

سازگاری با زندگی جدید آن هم برای یک کودک که سال ها شاید اختلافات والدین خود بوده، امری سخت به نظر می آید. سعی کنید شرایط را از این سخت تر نکنید مثلا اگر در کنار همه این تغییرات مدرسه کودک را نیز عوض کنید و او را نسبت به دوستانش دور کنید ضربه مهلک دیگری به او وارد کرده اید.

کلام آخر

می توان گفت کودکان اصلی ترین قربانیان طلاق هستند. آنها به دلیل نداشتن قدرت تحلیل و درک مسائل زناشویی بیشتر از سایر افراد تحت تاثیر طلاق قرار می گیرند. مراجعه به متخصص مربوطه یکی از بهترین روش ها برای حل این تعارض است.

سوالات متداول

آیا ازدواج با فرزندان طلاق عواقب بدی خواهد داشت؟

فرزندان طلاق به نسبت دیگر کودکان در محیطی تنش زا رشد یافته اند و ممکن است تربیت و روان یک فرد عادی را نداشته باشند اما نمی توان این مورد را تعمیم داد و بارها شاهد ازدواج های موفق با فرزندان طلاق بوده ایم.

بهترین زمان طلاق برای کودکان چه زمانی می باشد؟

کودکان در هر رده سنی چالش های خاص خود را دارند اما بروز طلاق به نسبت سایر چالش ها ناگوارتر خواهد بود. معمولا سنین قبل از 3 سالگی دوره ای است که کودک کمترین آسیب روانی را نسبت به طلاق متحمل می شود و بدترین دوران برای طلاق والدین، در دوران نوجوانی است.

منبع : انواع عکس العمل های فرزندان طلاق هنگام مواجهه با آن ها 

والدین بی توجه چگونه به فرزندان خود آسیب خواهند زد؟

طبق نظر مشاوران مراکز روانشناسی : والدین بی توجه چگونه به فرزندان خود آسیب خواهند زد؟

سبک های تربیتی که والدین برای فرزندانشان مورد استفاده قرار می دهند بسیار متفاوت است و بعضی سبک های تربیتی وجود داد که ممکن است کودکان را دچار آسیب کرده و حتی در بزرگسالی نیز ادامه پیدا کند. در ادامه این مقاله انواع والدین را مورد مطالعه قرار می دهیم.

والدین بی توجه و رها ساز

والدین به دو صورت می توانند به فرزندان خود توجه نداشته باشند و او را رها کنند مثلا ممکن است او را در خانه تنها بگذارند و یا ساعت ها در ماشین منتظرش بگذارند و به او توجه نکنند.

یا والدین ممکن است از یکدیگر جدا شوند و طلاق بگیرند، در این صورت دیگر به دیدن فرزند خود نمی آیند و از لحاظ هیجانی در دسترس فرزندان خود نیستند و نمی توانند به فرزند خود توجه و محبت کافی را داشته باشند، در این هنگام فرزندشان از توجه و محبت و تشویق محروم خواهند ماند.

بر اساس نظر روانشناسان نباید با کودک رفتارهایی مانند بی اعتنایی و بی توجهی انجام گیرد، در این صورت کودک فکر می کند که ایراد و مشکلاتی دارد، دوست داشتنی نیست و به همین دلیل به او توجه و محبت نمی شود.

بسیاری از والدین ممکن است پیش کودک شان باشند ولی به دلیل سرگرم شدن با الکل، دارو، کتاب، خواب و تلویزیون به کودک خود توجه نمی کنند و بیشتر به وسایل پناه می برند، آن ها به این شکل فرزندان خود را رها کرده، به فرزندشان توجهی ندارند و از لحاظ هیجانی در اختیار فرزندشان نیستند.

همچنین بسیاری از پدرها هستند که هنگامی که در خانه اند به فرزندشان توجه نمی کنند و کاری به کار کودک ندارند آن ها در خانه حضور فیزیکی دارند ولی فعال نیستند و با کودک خود به صحبت یا بازی نمی پردازند.

احساس مالکیت نسبت به فرزند 

بسیاری از والدین هستند که به فرزندشان تسلط و کنترل کاملی دارند، آن ها فرزندشان را به طور کامل کنترل می کنند و از نظر هیجانی او را تحت نفوذ خودشان قرار می دهند.

مادرانی که نسبت به فرزندشان احساس مالکیت می کنند از همان لحظه طفولت و کودکی دست به کنترل کودک خود می زنند. به طور مثال مادر کودک را به خود می چسباند و فقط خودش به تنهایی از او مراقبت می کند و به دیگران اجازه نمی دهند تا از او نگهداری و مراقبت کنند.

هنگامی که فرزندان کمی بزرگتر شد و به سنی رسید که دلش می خواهد جهان اطراف را بشناسد و به طور مستقل به بررسی جهان بپردازد اما مادرش به احتمال زیاد به خاطر دلایلی مانند ترس از این که شاید فرزندشان صدمه ای ببیند احساس خطر و تهدید کرده و مانع این امر می شوند. آن ها برای اینکه بتواند نیاز های هیجانی خودش را رفع کند به فرزندشان آویخته می شود و او را تنها نمی گذارد.

در این شرایط هنگامی که فرزند بزرگ می شود، مادر به جای این که کنترل خود را بر روی او کاهش دهد بیشتر سخت می گیرد و اصرار دارد تا بداند فرزندش کجاست و او را بسیار کنترل می کند و مقررات بسیار سفت و سختی را برای او در نظر می گیرد.

والدین بی توجه

زمانی که فرزند به سنی می رسد که دوست دارد با جنس مخالف آشنا شود و نسبت به آشنا شدن علاقه نشان می دهد، والدینی که نسبت به فرزندشان احساس مالکیت می کنند به خصوص پدر احساس خطر می کند و مانع از آشنا شدن دختر با جنس مخالف می شوند.

وابستگی پدر به فرزند

علاوه بر مانع شدن، پدر تلاش می کند تا دختر بفهمد هیچ فردی به اندازه کافی برای او خوب نمی باشد و یا این که هیچ کسی علاقه ندارد که با آشنا شود و هیچ کس او را نمی خواهد.

بسیاری از پدران، زمانی که دخترشان به سن بلوغ می رسند را دوران سخت و دشواری می دانند زیرا به دخترشان حس عجیبی دارند و نمی خواهند او را از دست بدهند و به همین دلیل بر روی دخترشان تسلط می یابند.

پدر باید در سن بلوغ به خوبی احساسات خود را با فرزندش تنظیم کند، اگر او نتواند احساساتش را تنظیم کند شرایط سختی را برای دخترش ایجاد خواهد کرد و اجازه نمی دهد دخترش با جنس مخالف آشنا شود و در مورد پوشش و نوع لباس بسیار سختگیرانه با او عمل می کند.

بسیاری از والدین به فرزندان خود وابسته هستند و دوست ندارند هنگامی که فرزندان بزرگ شدند از آن ها دور شوند و دوست دارند که فرزندانشان کنار خودشان باشند.

این والدین معمولا نیاز هایشان تامین نشده است و از فرزندشان انتظار دارند تا برای آن ها نقش پدر و مادر را ایفا کنند.

البته اینگونه والدین ممکن است به دلایل دیگری مانند فوت همسر، طلاق گرفتن از همسر یا به خاطر این که همسرشان نیازشان را به خوبی برآورده نکرده اند به فرزند خود وابسته باشند.

والدین کنترل کننده 

این والدین همه چیز را به فرزندشان دیکته وار یاد می دهند، طرز صحبت کردن، رفتار، لباس پوشیدن و غیره را به فرزندان خود القا می کنند و همیشه به آن ها می گویند که به خاطر صلاحشان آن ها را کنترل می کنند و مواظب آن ها هستند.

این دسته از والدین معتقد هستند که اگر به فرزند خود آزادی بیشتری بدهند ممکن است آسیب هایی به او برسد و آن ها برای این که فرزند خود را از خطر مصون دارند او را نزد خود نگه می دارند.

اما آن ها با نگه داشتن بیش از حد فرزندشان در کنارشان باعث می شوند تا فرزندشان تصمیمات شخصی را به درستی نگیرد و از به دست آوردن تجربه محروم شود.

بر اساس نظر روانشناسان والدین بر این باور هستند که فرزندشان همیشه باید از آن ها اطاعت کند و زمانی که  فرزند آن ها از دستورشان سرپیچی کند این حق را به خودشان می دهند که او را تنبیه کنند.

بر طبق نظر مشاور، والدین تسلط گرا علاوه بر این که فرزندشان را کنترل می کنند، همسرشان را نیز کنترل می کنند. آن ها هنگام کنترل غیر قابل انعطاف هستند، بسیار بی رحمانه رفتار می کنند و ممکن است از خود خشونت نشان دهند.

والدین خرده گیر 

این گونه والدین اشتباهات فرزندشان را در نظر می گیرند و هنگام حرف زدن، نگاه کردن، طرز معاشرت، چگونگی انجام دادن تکالیف درسی و غیره انگشت بر روی اشتباهات فرزندشان می گذارند.

از نظر آن ها فرزند باهوش، دقیق و مودبی ندارند و تنها نکات منفی فرزندشان را می بینند. این والدین به جای این که به کارهای درست و توانایی های فرزندشان توجه کنند نکات منفی او را در نظر می گیرند و همیشه او را مورد انتقاد قرار می دهند.

فرزند باید احساس ارزشمندی را از والدینش دریافت کند و اگر والدین او تنها نکات منفی را به او گوشزد کنند او نخواهد توانست این امر را به درستی بیاموزد و اگر نتواند احساس ارزشمندی را به دست آورد با این فکر رشد می کند که در آینده مشکلاتی برای او به وجود خواهد آمد.

انتقاد بیش از حد والدین

بر اساس نظر مشاوران اگر والدین بیش از اندازه فرزند خود را مورد انتقاد قرار دهند آسیب شدیدی به عزت نفس کودک وارد می کنند و اعتماد به نفس او را از بین می برند و اگر شخص دیگری نزدیک کودک نباشد تا به برگرداندن اعتماد به نفس کودک کمک کند و او را مورد تشویق قرار دهد در این صورت کودک بسیار صدمه می بیند.

اگر والدین نسبت به فرزندشان ایراد بگیرند، فرزند به مرور خودش از خود ایراد می گیرد، به طرز فکر دیگران بسیار حساس می شود و به شدت نسبت به انتقاد حساس می شود او دیگر دوست ندارد در مورد پیشنهاد ها و بازخورد های سازنده چیزی بشنود و حتی مورد های مثبت را گوش نمی دهد و توجه نمی کند.

این کودک در آینده ممکن است خود را مقصر همه چیز بداند و حتی اگر موفق شود عامل آن را شانس دانسته و خود را فردی ضعیف و نالایق تصور می کند.

والدین می توانند برای این که فرزندانشان را به خوبی تربیت کنند به مشاور مراجعه کنند تا شیوه های درست و صحیح فرزند پروری را بیاموزند.

منبع : والدین بی توجه چگونه به فرزندان خود آسیب خواهند زد؟