نوشته‌ها

وسواس را با این روش ها از بین ببرید

وسواس را با این روش ها از بین ببرید

 افرادی که وسواس دارند دارای افکار و تصوراتی هستند که به طور ناخواسته گرفتارش می شوند که تکرار آن باعث می شود

که فرد مضطرب و نگران به نظر برسد و اطرافیان او را یک بیمار فرض کنند.

 

وسواس

اطرافیان نقش بسیار مهمی در کم شدن  فرد وسواس دارند

که برای درمان آن از شناختن رفتار و روان استفاده می شود ،

در این روش فرد با ترس مواجه می شود و تکرار مکرر آن  اضطراب او را کاهش می دهد.

وسواس را با این روش ها از بین ببرید

وسواس را با این روش ها از بین ببرید

با حفظ شدن آرامش در  محیط زندگی فرد وسواسی آسایش را برای او فراهم کرده اید،

اگر آسایش نباشد باعث شدت پیدا کردن وسواس فرد می شود

زیرا استرس وارد کردن به فرد موجب شدید شدن وسواس می شود.

اطرافیان در عوض اینکه او را سرزنش کنند با او صمیمی و دوست باشند

تا این رفتار به کمک درمان های دیگر مشکل فرد وسواسی را در کمترین زمان برطرف کنند.

منبع :وسواس را با این روش ها از بین ببریدکانون مشاوران ایران

وسواس-های-فکری-رایج-در-وسواس-فکری-عملی-مشاور-کو

اختلال وسواس فکری ، وسواس عملی چیست؟

اختلال وسواس فکری – وسواس عملی[۱] (OCD) یک اختلال سلامت روانی می باشد که بر روی افراد دارای سنین و مشاغل مختلف تاثیر می گذارد و زمانی صورت می گیرد که فرد در یک چرخه مربوط به وسواس های فکری و وسواس های عملی درگیر شود.

وسواس های فکری عبارت از تفکرات، تصاویر و تمایلات ناخواسته و سرزده می باشند که به صورت شدیدی احساسات اضطراب آور را تحریک می کنند.

وسواس های عملی عبارت از رفتارهایی می باشند که یک فرد در حین تلاش برای دور شدن از وسواس های فکری و / یا کاهش اضطراب خودش انجام می دهد.

اکثر افراد در برخی از بخش های زندگی خودشان دارای تفکرات وسواسی و / یا رفتارهای وسواسی می باشند، ولی این بدان معنا نمی باشد که همه ما دارای “یک نوع وسواس فکری عملی” می باشیم.

به منظور تشخیص داده شدن OCD، این چرخه مربوط به وسواس های فکری و وسواس های عملی باید تا حدی زیاد شود که بخش قابل توجهی از زمان فرد را به خودش اختصاص بدهد و منجر به پیشگیری از فعالیت های مهم و با ارزش برای فرد شود.
اختلال وسواس فکری ، وسواس عملی چیست؟اختلال وسواس فکری ، وسواس عملی چیست؟

وسواس های فکری و وسواس های عملی دقیقا به چه معنی می باشند؟

وسواس های فکری عبارت از تفکرات، تصاویر و محرک هایی هستند که به صورت مکرر صورت می گیرند و فرد هیچ نوع کنترلی بر روی آنها ندارد.

افراد دارای وسواس فکری عملی نمی خواهند که این تفکرات را داشته باشند و دچار اضطراب شوند.

در اکثر موارد، افراد دارای این اختلال به این شناخت دست پیدا می کنند که تفکرات آنها هیچ نوع واقعیت و منطقی ندارد.

وسواس های فکری معمولا همراه با احساسات شدید و ناراحت کننده، همانند ترس، خشم، شک یا این احساسات که همه موارد در صورتی درست می باشند که به یک روش خاص انجام شوند، صورت می گیرد.

در چارچوب این اختلال عبارت از زمان مصرف شده یا صرف شده از زمان های مربوط به فعالیت های باارزش برای فرد می باشد.

در نظر گرفتن آخرین مورد اهمیت زیادی دارد

چرا که این بخش تا یک حدی مشخص می کند که آیا فرد دارای OCD – یک اختلال روان شناختی – می باشد یا دارای یک ویژگی شخصیتی وسواسی می باشد.

متاسفانه “داشتن وسواس فکری ” یا “دچار وسواس فکری شدن”[۲] عباراتی می باشند که در مکالمات روزمره به جای یکدیگر مورد استفاده قرار داده می شوند.

این کاربردهای بی اهمیت تر از این کلمه باعث شده است که یک فرد از قبل درگیر یک موضوع، یا یک ایده یا حتی یک شخص شود.

دچار وسواس فکری شدن

“دچار وسواس فکری شدن” در اصطلاحات روزمره به معنای نداشتن مشکلاتی در زندگی روزمره و حتی علاقمند بودن نسبت به آن می باشد.

ممکن است که شما نسبت به صدایی که در رادیو شنیده اید، “دچار وسواس فکری شوید”، با این وجود همچنان می توانید با دوستتان نهار بخورید، در زمان مناسبی بخوابید، به موقع و سر صبح به محل کارتان بروید و غیره.

در واقع افراد دارای وسواس فکری عملی، در هنگام شنیدن این کاربرد از “وسواس فکری”، در شرایط سختی قرار می گیرند، چرا که احساس می کنند این مورد منجر به اهمیت کمتر قائل شدن به چالش های افراد دارای علائم این اختلال می شود.

حتی در مواقعی که مضمون “وسواس فکری” جدی تر باشد

برای مثال هر شخصی ممکن است که در زمان های مختلفی نسبت به بیمار شدن فکر کند یا در مورد امنیت شخصی که دوستش دارد نگران باشد، یا نسبت به عواقب فاجعه بار اشتباه خودش نگران باشد.

این بدان معنا نمی باشد که این وسواس های فکری ضرورتا یک علامتی از OCD می باشند. هر چند که این تفکرات مشابه با تفکرات صورت گرفته در افراد مبتلا به وسواس فکری عملی می باشد.

ولی یک فرد غیر وسواس فکری عملی هم می تواند این تفکرات را داشته باشد، به صورت لحظه ای نگران شود و بعد از آن به زندگی خودش ادامه دهد.

در واقع تحقیقات صورت گرفته نشان داده است که اکثر افراد در زمان های مختلف، دارای “تفکرات سرزده” ناخواسته می باشند.

ولی در چارچوب OCD ، این تفکرات سرزده به صورت مکرر صورت می گیرند و منجر به تحریک یک اضطراب افراطی می شوند که در زندگی روزمره آنها اختلالاتی را ایجاد می کند.

وسواس-های-فکری-رایج-در-وسواس-فکری-عملی-مشاور-کو

وسواس-های-فکری-رایج-در-وسواس-فکری-عملی-مشاور-کو

وسواس های فکری رایج در وسواس فکری عملی
آلودگی

مایعات بدن (برای مثال ادرار)
میکروب ها / بیماری (برای مثال: تبخال، HIV)
آلودگی های محیطی (برای مثال: پاک کننده ها، حلال ها)
کثیفی

وسواس های فکری رایج در وسواس فکری عملی مشاور کو وسواس های فکری رایج در وسواس فکری عملی مشاور کو

از دست دادن کنترل

ترس از واکنش نشان دادن در نتیجه یک محرک و آسیب زدن به خود
ترس از اقدام کردن / واکنش نشان دادن در نتیجه یک محرک و آسیب زدن به یک فرد دیگر
ترس از تصاویر خشن و مخوف موجود در مغز فرد
ترس از افزایش یافتن زشتی ها یا توهین ها
ترس از دزدیده شدن وسایل

اذیت کردن

ترس از مسول بودن در مورد یک اتفاق وحشتناک (برای مثال: آتش، دزدی)
ترس از آسیب زدن به دیگران به دلیل نداشتن مراقبت کافی (برای مثال: افتادن یک چیزی بر روی زمین که می تواند منجر به سُر خوردن یک فرد و آسیب دیدن وی شود)

وسواس های فکری مربوط به تکامل گرایی

نگرانی در مورد بی طرف بودن و دقت داشتن
نگرانی در مورد نیاز به شناخت یا یادآوری
ترس مربوط به از دست دادن یا فراموش کردن اطلاعات مهم در هنگام بیرون انداختن یک چیزی
عدم توانایی برای تصمیم گیری در مورد نگهداشتن یا دور انداختن وسایل
ترس از دست دادن وسایل

تفکرات جنسی ناخواسته

تفکرات یا تصاویر جنسی ممنوع یا ناخوشایند
انگیزش های جنسی ممنوع یا ناخوشایند نسبت به سایر افراد
تفکرات وسواسی در مورد همجنس گرایی
تفکرات وسواسی جنسی که می تواند شامل کودکان یا رابطه جنسی با محارم باشد
وسواس های فکری در مورد رفتار جنسی تجاوزکارانه نسبت به سایر افراد
وسواس های ذهنی مذهبی (دقت زیاد)
نگرانی در مورد تخلف نسبت به خدا، یا نگرانی در مورد کفر
نگرانی بیش از حد در مورد درست / نادرست بودن یا اخلاقیات

سایر وسواس های فکری

نگرانی در مورد داشتن یک بیماری یا ناخوشی فیزیکی (غیر از طریق آلودگی، برای مثال از طریق سرطان)
تفکرات خرافاتی در مورد خوش شانس / بدشانس بودن رنگ ها و عددهای خاص

وسواس های عملی دومین بخش از اختلال وسواس فکری – وسواس عملی

وسواس های عملی دومین بخش از اختلال فکری عملی می باشند.

این وسواس عبارت از رفتارها یا تفکرات مکرری می باشد که یک فرد با هدف خنثی سازی، تاثیر متقابل داشتن یا دور کردن وسواس های فکری خودش انجام می دهد.

افراد دارای این اختلال عملی این شناخت را دارند که این مورد صرفا یک راه حل موقتی می باشد و بدون داشتن یک روش مقابله ای بهتر، آنها از وسواس های عملی به عنوان یک راه فرار موقتی استفاده خواهند کرد.

همچنین وسواس های عملی می تواند شامل موقعیت های اجتنابی باشد که منجر به تحریک وسواس های فکری می شود.

وسواس های فکری زمان بر می باشند و منجر به پیشگیری از انجام فعالیت های ارزشمند برای فرد می شوند.

همانند وسواس های فکری، تمامی رفتار ها یا “تشریفات مذهبی” تکراری عبارت از وسواس های عملی نمی باشند. شما باید عملکرد و زمینه رفتار را مورد بررسی قرار بدهید.

برای مثال، موارد روتین مربوط به زمان خواب، کارهای مذهبی و یادگیری یک مهارت جدید تا یک سطحی شامل تکرار یک رفتار به صورت مکرر می باشد، ولی این موارد معمولا یک بخش مثبت و کارکردی از زندگی می باشند.

رفتارها بستگی به زمینه دارند.

مرتب و منظم کردن کتاب ها به مدت هشت ساعت در طول یک روز، در صورتی وسواس فکری نخواهد بود که فرد در یک کتابخانه مشغول کار باشد.

به طور مشابه، در صورتیکه شما به صورت جدی دنبال جزئیات باشید یا بخواهید که همه موارد کاملا مرتب باشند، ممکن است یک سری رفتارهای “وسواسی” داشته باشید که جزء وسواس فکری عملی نمی باشند.

در این مورد، “وسواس عملی به یک ویژگی شخصیتی یا یک موردی در رابطه با شما اشاره دارد که در واقعیت می توانید آن را ترجیح بدهید یا دوست داشته باشید.

در اکثر موارد، افراد دارای این اختلال احساس می کنند که تحت تاثیر رفتار وسواس عملی قرار دارند.

انجام دادن این کار برایشان زمان بر نمی باشد و در اکثر موارد کارهای طاقت فرسایی می باشند.

در OCD، رفتار وسواس عملی به منظور تلاش برای فرار کردن یا کاهش اضطراب یا وجود داشتن وسواس های فکری صورت می گیرد.

وسواس های عملی که در وسواس فکری عملی وجود دارند عبارتند از:

شستن و تمیز کردن

شستن بیش از حد دست ها یا شستن دست ها به یک روش خاص
انجام دادن بیش از حد کارهای روتین از قبیل دوش گرفتن، حمام رفتن، مسواک زدن، آرایش کردن یا دستشویی رفتن
تمیز کردن وسایل خانه یا سایر موارد به صورت مکرر
انجام دادن سایر کارها به منظور پیشگیری کردن یا از بین بردن ارتباط با موارد آلوده کننده

بررسی کردن

بررسی کردن این مورد که شما به سایر افراد آسیب نمی زنید / نخواهید زد
بررسی کردن این مورد که شما به خودتان آسیب نمی زنید / نخواهید زد
بررسی کردن این مورد که اتفاق وحشت ناکی صورت نخواهد گرفت
بررسی کردن این مورد که اشتباه نخواهید کرد
بررسی کردن بخش هایی از شرایط یا بدن فیزیکی خودتان

وسواس های عملی که در وسواس فکری عملی وجود دارند عبارتند ازوسواس های عملی که در وسواس فکری عملی وجود دارند عبارتند از

تکرار کردن

تکرار کردن و بازنویسی کردن
تکرار کردن فعالیت های روتین (برای مثال: وارد و خارج شدن، بلند شدن و نشستن بر روی نیمکت ها)
تکرار کردن حرکات بدنی (برای مثال: قلاویز شدن، لمس کردن، چشمک زدن)
تکرار کردن فعالیت ها به صورت چند باره (برای مثال: انجام دادن یک کاری برای سه بار، به دلیل اینکه عدد سه یک عدد “خوب”، “مناسب” یا “ایمنی” است)

وسواس های فکری ذهنی

تکرار کردن ذهنی اتفاقات به منظور پیشگیری از خطر (برای یک شخص دیگر، به منظور پیشگیری از پیامدهای وحشتناک)
دعا کردن برای پیشگیری از خطر (برای یک فرد دیگر، به منظور پیشگیری از پیامدهای وحشتناک)
شمارش کردن به منظور انجام دادن یک وظیفه بر اساس عدد “خوب”، “درست” یا “ایمن”
“کنسل کردن” یا “خنثی کردن” (مثال: قرار دادن یک کلمه “خوب” به جای “بد” به منظور از بین بردن تاثیرات آن)

وسواس های فکری ذهنیوسواس های فکری ذهنی

سایر وسواس های عملی

قرار دادن وسایل به صورت منظم یا مرتب کردن آنها تا زمانی که “احساس خوبی” به دست بیاورید
گفتن، پرسیدن یا اعتراف کردن به منظور به دست آوردن اطمینان مجدد
اجتناب کردن از موقعیت هایی که می تواند منجر به تحریک وسواس های فکری شود

منبع :اختلال وسواس فکری ، وسواس عملی چیست؟مشاوره

وسواس و درمان وسواس

وسواس و درمان وسواس

وسواس یک ایده، فکر، تصور، احساس یا حرکت مکرر یا مضر که با نوعى احساس اجبار و ناچارى ذهنى و علاقه به مقاومت در برابر آن همراه است.

بیمار متوجه بیگانه بودن حادثه نسبت‏به شخصیت‏خود بوده از غیر عادى و نابهنجار بودن رفتار خودآگاه است.

روانشناسان وسواس را نوعى بیمارى از سرى نوروزهاى شدید مى‏دانند .

که تعادل روانى و رفتارى را از بیمار سلب و او را در سازگارى با محیط دچار اشکال مى‏سازد.

و این عدم تعادل و اختلال داراى صورتى آشکار است.

روانکاوان نیز وسواس را نوعى غریزه واخورده و ناخودآگاه معرفى مى‏کنند.

و آن را حالتى مى‏دانند که در آن، فکر، میل، یا عقیده‏اى خاص، که اغلب وهم‏آمیز و اشتباه است آدمى را در بند خود مى‏گیرد.

آنچنان که حتى اختیار و اراده را از او سلب کرده و بیمار را وامى‏دارد که حتى رفتارى را برخلاف میل و خواسته ‏اش انجام دهد.

و بیمار هرچند به بیهودگى کار یا افکار خودآگاه است اما نمى‏تواند از قید آن رهایى یابد.

وسواس چیست؟

وسواس به صورتهاى مختلف بروز مى‏کند و در بیمار مبتلاى به آن این موارد ملاحظه مى‏شود :

اجتناب؛ تکرار و مداومت؛تردید؛شک در عبادت؛ترس؛دقت و نظم افراطى؛اجبار و الزام؛احساس بن بست؛عناد و لجاجت.

علائم دیگر:در مواردى وسواس بصورت، خود را در معرض تماشا گذاردن، دله دزدى، آتش زدن جایى، درآوردن جامه خود، بیقرارى.

بهانه‏گیرى، بى‏خوابى، بدخوابى، بى‏اشتهایى،… متجلى مى‏شود آنچنانکه به اطرافیانش این احساس دست مى‏دهد که نکند دیوانه شده باشد.

انواع وسواس:وسواسهایى که تمام فکر و اندیشه افراد را تحت تاثیر قرار داده و احاطه‏شان مى‏کند معمولا بصورتهاى زیر است:

وسواس فکرى

این وسواس بصورتهاى مختلف خود را نشان مى‏دهد که برخى از نمونه‏هاى آن بشرح زیر است:
اندیشه درباره بدن:
بدین گونه که بخشى مهم از اشتغالات ذهنى و فکرى بیمار متوجه بدن اوست.

او دائما به پزشک مراجعه مى‏کند و در صدد به‏دست آوردن دارویى جدید براى سلامت‏ بدن است.

رفتار حال یا گذشته:
مثلا در این رابطه مى‏اندیشد که چرا در گذشته چنین و چنان کرده؟ آیا حق داشته است فلان کار را انجام دهد یا نه؟

و یا آیا امروز که مرتکب فلان عملى مى‏شود آیا درست مى‏اندیشد یا نه؟ تصمیمات او رواست‏یا ناروا ؟
در رابطه با اعتقادات: زمانى فکر وسواسى زمینه را براى تضادها و مغایرت‏هاى اعتقادى فراهم مى‏سازد.

مسایلى در زمینه حیات و ممات، خیر و شر، وجود خدا و پذیرش یا طرد مذهب ذهن او را بخود مشغول مى‏دارد.

اندیشه افراطى

زمانى وسواس در مورد امرى بصورت افراط در قبول یا رد آن است‏با اینکه بیمار خلاف آن را در نظر دارد ولى بصورتى است.
که گویى اندیشه مزاحمى بر او مسلط است که او را ناگزیر به دفاع از یک اندیشه غلط مى‏سازد، از آن دفاع و یا آن را طرد مى‏کند.
بدون اینکه آن مساله کوچکترین ارتباطى با زندگى او داشته باشد; مثلا در رابطه با دارویى عقیده‏اى افراطى پیدا مى‏کند .
بگونه‏اى که طول عمر، بقاى زندگى و رشد خود را در گرو مصرف آن دارو مى‏داند، اگرچه در اثر مصرف به چنان نتیجه‏اى دست نیابد.

وسواس عملى

وسواس عملى به شکلهاى گوناگون خود را بروز مى‏دهد که ما به نمونه‏ها و مواردى از آن اشاره مى‏کنیم :

شستشوى مکرر:

مردم بر حسب عادت تنها همین امر را وسواس مى‏دانند و این بیمارى در نزد زنان رایجتر است.

رفتار منحرفانه:

جلوه آن در مواردى بصورت دزدى است و این امر حتى در افرادى دیده مى‏شود که هیچ‏گونه نیاز مادى ندارند.

دقت وسواسى:

نمونه‏اش را در منظم کردن دگمه لباس و… مى‏بینیم و وضعیت فرد بگونه‏اى است که گویى از این امر احساس آرامش مى‏کند.

شمردن:

شمردن و شمارش‏ها در مواردى مى‏تواند از همین قبیل بحساب آید.
مثل شمردن نرده‏ها با اصرار بر این که اشتباهى در این امر صورت نگیرد.

راه رفتن:

گاهى وسواس‏ها بصورت راه رفتن اجبارى است.
شخص از این سو به آن سو راه مى‏رود و اصرار دارد که تعداد قدمها معین و طبق ضابطه باشد
مثلا فاصله بین دو نقطه از ده قدم تجاوز نکند و هم از آن کمتر نباشد.

وسواس ترس

صورتهاى ترس وسواسى عبارت است از: ترس از آلودگى – ترس از مرگ – ترس از دفع – ترس از محیط محدود – ترس از امرى خلاف اخلاق – ترس از تحقق آرزو.

وسواس الزام

در این نوع وسواس نمى‏تواند خود را از انجام عمل و یا فکرى بیرون آورد و در صورت رهایى از آن فکر و خوددارى از آن عمل موجبات تنش در او پدید خواهد آمد.
وسواس در چه کسانی بروز می کند؟

الف) در رابطه با سن
تجارب حیات عادى افراد نشان مى‏دهد که وسواس همگام با بلوغ و در غلیان شهوت در افراد پایه گرفته و تدریجا رشد مى‏کند.

اگر در آن ایام شرایط براى درمان مساعد باشد بهبودهاى نسبى و دوره‏اى پدید مى‏آید .

وگرنه بیمارى سیر مداوم و رو به رشد خود را خواهد داشت تا جایى که خود بیمار به ستوه مى‏آید.

ب) در رابطه باهوش:
بررسیهاى علمى نشان داده‏اند که وضع هوشى آنها در سطحى متوسط و حتى بالاتر از حد متوسط است.

وسواسى‏هایى که داراى هوش اندک و یا با درجه ضعیف باشند بسیار کمند بر این اساس رفتار آنها نباید حمل بر کم‏ هوشى شان شود.

ج) در رابطه با اعتقاد:

حساس بودن افراد حساس

د) در رابطه با شخصیت و محیط:
تجارب نشان داده‏اند آنهایى که در زندگى شخصى حساس‏ترند امکان ابتلایشان به بیمارى وسواس بیشتر است و غلبه وسواس بر آنها زیادتر است.

در بین فرزندانى که والدینشان معمولا محکومشان مى‏کنند این بیمارى بیشتر دیده مى‏شود.

پاره‏اى از تحقیقات نشان داده‏اند که شخصیت والدین و حتى صفات ژنتیکى، روابط همگن خویى و محیطى در این امور مؤثرند.

بهمین نظر وسواس در بین دوقلوهاى یکسان بیشتر دیده مى‏شود تا در دیگران، اگر چه ریشه‏هاى اساسى و کلى این امر کاملا مشهود نیست .

مساله شخصیت را اگر با دامنه‏اى وسیعتر مورد توجه قرار دهیم خواهیم دید که این امر حتى در برگیرنده افراد و اشخاص از نظر جوامع هم خواهد بود.

وسواس بر خلاف بیمارى هیسترى است که اغلب در جوامع عقب نگهداشته شده دیده مى‏شود.

در جوامع بظاهر متمدن و پیشرفته و حتى در بین افراد هوشمند هم بمیزانى قابل توجه دیده مى‏شود.

ریشه‏ هاى خانوادگى وسواس

در مورد ریشه و سبب این بیمارى مطالب بسیارى ذکر شده که اهم آنها عبارتند از وراثت، شخصیت زیر ساز یا الحاقى، وضع هوشى.

عوامل اجتماعى، عوامل خانوادگى، عوامل اتفاقى، رقابت‏ها، منع‏ها و… که ما ذیلا به مواردى از آن اشاره مى‏کنیم.

ریشه وراثت وسواس

تحقیقات برخى از صاحبنظران نشان داده است که حدود چهل درصد وسواسی ها، این بیمارى را از والدین خود به ارث برده‏اند.

اگرچه گروهى دیگر از محققان جنبه ارثى بودن آن را محتمل دانسته و قایل شده‏اند، انتقال زمینه‏هاى عصبى مى‏تواند ریشه و عاملى در این راه باشد.

ریشه تربیت وسواس در خانواده

در این مورد مباحثى قابل ذکرند که اهم آنها عبارتند از:

۱- دوران کودکى:اعتقاد گروهى از محققان این است که پنجاه درصد وسواس‏ هاى افراد در سنین جوانى و پس از آن از دوران کودکى پایه‏گذارى شد.

و تاریخچه زندگى آنها حاکى از دوران کودکى ویژه‏اى است که در آن کشمکش‏ها و مقاومت‏ها و سرسختى‏هاى فوق العاده وجود داشته است.

و کودک در برابر خواسته‏هاى بزرگتران تاب مقاومت نداشته است.

۲- شیوه تربیت:در پیدایش گسترش وسواس براى شیوه تربیت والدین نقش فوق العاده‏اى را باید قایل شد. بررسیها نشان مى‏دهد.

مادران حساس و کمال جو بصورتى ناخودآگاه زمینه را براى وسواسى شدن فرزندان فراهم مى‏کنند .

و مخصوصا والدینى که رفتار طفل را بر اساس ضابطه خود بصورت دقیق مى‏خواهند و انعطاف پذیرى کمترى دارند.

در این رابطه مقصرند. تربیت‏خشک و مقرراتى در پیدایش و گسترش این بیمارى زیاد مؤثر است.

نحوه از شیر گرفتن کودک بصورت ناگهانى، گسترش آموزش مربوط به نظافت و طهارت و کنترل کودک

در رفتار مربوط به نظم و تربیت و دقت او هم در این امر مؤثر است.

وسواس و درمان وسواس

وسواس و درمان وسواس

تحقیر کودک

۳- تحقیر کودک:عده‏اى از بیماران وسواسى کسانى هستند که دائما این عبارت به گوششان خورده است که:

آدم بى عرضه‏اى هستى، لیاقت ندارى، در خور آدم نیستى، بدرد زندگى نمى‏خورى… و از بابت عدم لیاقت‏خود توسط والدین.

مربیان، خواهران، و برادران ارشد رکوفت‏شنیده و تنبیه شده‏اند.

این گونه برخوردها بعدا زمینه را براى ناراحتى عصبى و یا وسواس آنها فراهم کرده است.

۴- ناامنى‏ها:

پاره‏اى از تحقیقات نشان داده‏اند برخى از آنها که دوران حیات کودکى آشفته‏اى داشته و با ترس و نا امنى همساز بوده‏اند .
بعدها به چنین بیمارى دچار شده‏اند. آنها در مرحله کودکى وحشت از آن داشته‏اند که نکند کار و رفتارشان مورد تایید والدین و مربیان قرار نگیرد.
اینان در دوران کودکى براى راضى کردن مربیان خود مى‏کوشیدند و سعى داشته‏ اند.
که دقتى افراطى درباره کارهاى خود روا دارند و در همه مسائل، با باریک‏بینى و موشکافى وارد شوند.

۵- منع ‏ها:گاهى وسواس فردى بزرگسال نشات گرفته از منع‏هاى شدید دوران کودکى و حتى نوجوانى و جوانى است.

مته بر خشخاش گذاردن والدین و مربیان، ایرادگیریهاى بسیار، توقعات فوق العاده از زیر دستان، اگر چه ممکن است.

کار را برطبق مذاق خواستاران پدید آورد معلوم نیست عاقبت‏خوش و میمونى داشته باشد.

۶- خانواده افراد وسواسى: بررسیها نشان داده ‏اند:

اغلب وسواسى‏ها والدین لجوج داشته‏اند که در وظیفه خواهى از فرزندان سماجت‏بسیار نشان مى‏داده‏اند.
ایرادگیر و عیبجو بوده‏اند اگر مختصر لغزشى از فرزندان خود مى‏دیدند، آن را به رخ فرزندان مى‏کشیدند.
خسیس و ممسک بوده‏اند به طورى که کودک براى دستیابى به هدفى ناگزیر به شیوه‏اى اصرارآمیز بوده است.
و بالاخره افرادى کم گذشت، طعنه زن، ملامتگر، بوده‏اند و کودک سعى مى‏کرده خود را در حضور آنها دائما جمع و جور کند تا سرزنش نشود.

درمان وسواس

براى درمان مى‏توان از راه و رسم‏ها و وسایل و ابزارى استفاده کرد که یکى از آنها تغییر محیطى است که بیمار در آن زندگى مى‏کند.

درمان وسواس از طریق تغییر آب و هوا

دور ساختن بیمار از محیط خانواده و اقامت او در یک آسایشگاه و واداشتن او به زندگى در یک منطقه خوش آب و هوا براى تخفیف اضطراب و درمان بیمار اثرى آرامش بخش دارد.

و این امرى است که اولیاى بیمار مى‏توانند به آن اقدام کنند.

تغییر شرایط زندگى برای درمان وسواس

از شیوه‏هاى درمان این است که زندگى بیمار را در محیطى دیگر بکشانیم و وضع او را تغییر دهیم. او را باید به محیطى کشاند.

که در آن مساله حیات سالم و دور از اغتشاش و اضطراب مطرح باشد و بناى اصلى شخصیت او از دستبردها دور و در امان باشد بررسیهاى تجربى نشان مى‏دهند.

که در مواردى با تغییر شرایط زندگى و حتى تغییر خانه و محل کار و زندگى بهبود کامل حاصل مى‏شود.

ایجاد اشتغال و سرگرمى یک راه حل درمانی

تطهیرهاى مکرر و دوباره‏کارى‏ها بدان خاطر است که بیمار وقت و فرصتى کافى براى انجام آن در خود احساس مى‏کند.

و وقت و زمانى فراخ در اختیار دارد. بدین سبب ضرورى است در حدود امکان سرگرمى او زیادتر گردد.

تا وقت اضافى نداشته باشد. اشتغالات یکى پس از دیگرى او را وادار خواهد کرد که نسبت‏به برخى از امور بى‏اعتماد گردد، از جمله وسواس.

زندگى افراد وسواسی در جمع

فرد وسواسى را باید از گوشه‏گیرى و تنهایى بیرون کشاند.زندگى در میان جمع خود مى‏تواند عاملى و سببى براى رفع این الت‏باشد.

ترتیب دادن مسافرتهاى دستجمعى که در آن همه افراد ناگزیر شوند شیوه واحدى را در زندگى پذیرا شوند، در تخفیف و حتى درمان این بیمارى مخصوصا در افرا کمرو مؤثر است.

درمان وسواس از طریق شیوه‏ هاى اخلاقى

رودربایستى‏ها و ملاحظات فیمابین که هر انسانى بنحوى با آن مواجه است تا حدود زیادى سبب تخفیف این بیمارى مى‏شود.
طرح سؤالات انتقادى توام با لطف و شیرینى، بویژه از سوى کسانى که محبوب و مورد علاقه بیمارند در امر سازندگى بیمار بسیار مؤثر است.
و مى‏تواند موجب پیدایش تخفیف هایى در این رابطه شوند و البته باید سعى بر این باشد که انتقاد به ملامت منجر نشود.
روح بیمار را نیازارد. احیاى غرور بیمار در مواردى بسیار سبب درمان و نجات او از عوامل آزار دهند.
و خفت و خوارى ناشى از پذیرش رفتارهاى ناموزون وسواسى است و به بیمار قدرت مى‏دهد.

باید گاهى غرور فرد را با انتقادى ملایم زیر سؤال برد و با کنایه به او تفهیم کرد که عرضه اداره و نجات خویش را ندارد .

تا او بر سر غرور آید و خود را بسازد. باید به او القا کرد که مى‏تواند خود را از این وضع نجات دهد.

همچنین باید به بیمار اجازه داد که درباره افکار خود اگر چه بى معنى است صحبت کند و از انتقاد ناراحت نباشد.

۶- تنگ کردن وقت:

بیش از این هم گفته‏ایم که گاهى تن دادن به تردیدها ناشى از این است که بیمار خود را در فراخى وقت و فرصت ‏ببیند.

و براى درمان ضرورى است که در مواردى وقت را بر فرد وسواسى تنگ کنند.

در چنین مواردى لازم است‏ با استفاده از متون و شیوه ‏هایى او را به کارى مشغول دارید.

به امر و وظیفه‏اى او را وادار نمایید تا حدى که وقتش تنگ گردد و ناگزیر شود.

با سر هم کردن عمل و وظیفه کار و برنامه خود را اگرچه نادرست است‏ .

سریعا انجام دهد. تکرار و مداومت در چنین برنامه‏اى در مواردى مى‏تواند بصورت جدى در درمان مؤثر باشد.

زیرپاگذاردن موضوع وسواس برای درمان

در مواردى براى درمان بیمار چاره‏اى نداریم جز اینکه به او القا کنیم به قول معروف به سیم آخر بزند.

حتى با پیراهنى که آن را او نجس مى‏داند و یا با دست و بدنى که او تطهیر نکرده مى‏شمارد .

و به نماز بایستد و وظیفه‏اش را انجام دهد. به عبارت دیگر بیمار را وا داریم .

تا همان کارى را که از آن مى‏ترسد انجام دهد. تنها در چنین صورت است که در مى‏یابد هیچ واقعه‏اى اتفاق نمى‏افتد.

شیوه‏ هاى اصولى در درمان وسواس

الف) روانپزشکى:اگر رفتار و یا عمل وسواسى شدید شود نیاز به متخصص روانى و درمانگرى است که در این زمینه اقدام کند.

کسى که تعلیمات تخصصى و تحصیلى‏اش در روان پزشکى او به او اجازه مى‏دهد که براى شناخت ریشه بیمارى و درمان بیمار اقدام نماید.

علاوه بر اینکه در زمینه ریشه‏یابى‏ها کار و تلاش کرده و دائما در رابطه با خود هم اقداماتى بعمل آورد.

و لااقل حدود ۳۰۰-۲۰۰ ساعتى هم در رابطه با شناخت‏خویش گام برداشته است.

اینان اجازه دارند که در موارد لازم نسخه بنویسند و یا داروهایى تجویز کنند.

و یا شیوه‏هاى دیگرى را براى درمان لازم مى‏بینند بکار گیرند.

اهمیت روانکاوی بیماران

بیماران را گاهى لازم است که در مؤسسات روان‏پزشکى و گاهى هم در بیمارستان‏ها به طرق روانکاوى و روان‏درمانى درمان نمایند.

و در موارد ضرور باید آنها را بسترى نمود. درمان بیمارى براى برخى از افراد بسیار ساده و آسان و براى برخى دیگر بسیار سخت است .

بویژه که شرایط اقتصادى و اجتماعى بیمار هم در این امر مؤثر است.

ب) روان درمانى:این هم نوعى درمان است که توسط روانکاو یا روانشناس صورت مى‏گیرد.

و آن یک همکارى آزاد بین بیمار و درمان کننده مبتنى بر اعمال متقابل است.

که بر اساس روابطى نسبتا طولانى و طبق هدف و برنامه ریزى مشخصى به پیش مى‏رود.

درمان اختلال به‏صورت مکالمه و صحبت و یا هر شیوه مفیدى که قادر به اصلاح زندگى روانى فرد باشد انجام مى‏گیرد.

در این درمان گاهى هم ممکن است دارو مورد استفاده قرار گیرد. البته اصل بر این است .

که بر اساس شیوه مصاحبه و گفتگو زمینه براى یک تحول درونى فراهم شود.

اصولى در روان درمانى

در روان درمانى افراد، همواره سه اصل مورد نظر است و مادام که به این جنبه‏ها توجه نشود امکان اصلاح و درمان نخواهد بود:

الف – اصلاح محیط: و غرض محیط زندگى بیمار، توجه به امنیت آن، بررسى اصول حاکم بر جنبه‏هاى محبتى و انضباطى.

نوع روابط و معاشرتها، فعالیتهاى تفریحى، گردشها، تلاشهاى جمعى، مشارکتها در امور،… است.

ب – ارتباط خوب و مناسب:در روان درمانى آنچه مهم است داشتن و یا ایجاد روابط خوب و مناسب همدردى و همراهى، کمک کردن.

دادن اعتبار و رعایت احترام، وانمود کردن حق بجانبى براى بیمار، تقویت قدرت استدلال، بیان خوب، خوددارى از سرزنش و… .

ج – روانکاوى و روان درمانى:که در آن تلاشى براى ریشه‏یابى، ایجاد زمینه براى دفاع خود بیمار از وضع.

و حالات خود گشودن عقده‏ها، توجه دادن بیمار به ریشه و منشا اختلال خود، القائات لازم و…

منبع :وسواس و درمان وسواسمرکز مشاوره ایران