نوشته‌ها

نظریه مشاوره تسلط کنترلی

نظریه مشاوره تسلط کنترلی

نظریه مشاوره تسلط کنترلی ، یکی از رهیافت های روان درمانی و مشاوره می باشد که از طریق فعالیت های سیگوند فروید[1] ایجاد شده است.

مبنای نظریه تسلط کنترلی این قضیه است که مشکلات سلامت روانی هر شخصی ریشه در باور های منفی آن فرد در مورد خودش دارد که همراه با تجارب کودکی آسیب زا ایجاد شده است.

مشاور خانواده CMT[2] به افراد درمانجو کمک می کنند تا توانایی خودشان را در زمینه شناخت عقاید محدود کننده، آزمون کردن اعتبار عقایدشان و کنترل بر تفکرات و رفتارها افزایش دهند. در نتیجه بتوانند تاثیرات منفی مربوط به عقاید نادرست را از بین ببرند.

نظریه مشاوره تسلط کنترلی

  • نظریه و توسعه
  • نظریه مشاوره تسلط کنترلی به چه نحوی کار می کند؟
  • تکنیک های استفاده شده در نظریه تسلط کنترلی
  • مشکلات حل شده با استفاده از نظریه تسلط کنترلی
  • آموزش نظریه تسلط کنترلی
  • نگرانی ها، محدودیت ها و موارد عدم استفاده

نظریه و توسعه

نظریه مشاوره تسلط کنترلی را روانکاوی به اسم جوزف ویز[3] معرفی کرد.

ویز تعدادی از افرادی را مشاهده کرد که تحت درمان وی بودند و به صورت خود به خودی و بدون کمک هیچ نوع کمکی، یک بینشی را در مورد مشکلاتی به دست آورند که در طول دوره درمان با آن مواجه بودند.

ویز به این نکته پی برد که این وضعیت مطابق با ایده های موجود در نوشته های آخر فروید می باشد و باعث شد که وی یک نتیجه گیری مهمی در مورد افراد داشته باشد.

وی نتیجه گیری کرد که افراد در زمانی که فرصت مناسب داشته باشند و احساس امنیت کنند، تجارب سرکوب شده را بیان می کنند.

ویز تحقیقات خود را ادامه داد و در سال 1965 شروع به همکاری با دکتر هال سامپسون[4] کرد.

آنها با همکاری یکدیگر یک سری تغییرات را در نظریه ویز ایجاد کردند و نتیجه گیری کردند که افراد دارای یک محرک طبیعی، برای کنترل بر ذهن ناخود آگاه می باشند.

و بر تجارب آسیب زای خود یک تسلطی پیدا می کنند.

در سال 1972، آنها یک سازمانی را تشکیل دادند که در حال حاضر به گروه تحقیقات روان درمانی سان فرانسیسکو معروف است.

هدف از این سازمان بررسی تجربی نظریه ویز و کاربردهای بالینی آن بوده است.

تحقیقات پیشرفته نظریه مشاوره تسلط کنترلی

در سال 1986، این گروه نتایج مربوط به تحقیقات خودشان را در انتشارات مربوط به فرآیند روان کاوی: نظریه، مشاهدات بالینی و تحقیقات تجربی چاپ کردند.

بعد از آن انتشارات بیشتری چاپ شد که در آن ها CMT به صورت مبنایی توضیح داده می شد و کارایی و کاربرد های آن بیان می گردید.

در سال 2002، SFPRG مرکز تسلط کنترلی را راه اندازی کرد.

این مرکز یک موسسه آموزشی و تحقیقاتی بود که علاوه بر فعالیت اصلی خود، برای افراد علاقمند به CMT ، برخی از خدمات بالینی را در مقیاس محدود ارائه می دهد.

علاوه بر آن، SFPRG برای عموم مردم دوره های آموزشی، کارگاهی و کنفرانسی را برگزار می کند.

تحقیقات پیشرفته نظریه مشاوره تسلط کنترلی

نظریه مشاوره تسلط کنترلی به چه نحوی کار می کند؟

واژه کنترل عبارت از توانایی فرد برای آگاهی نسبت به خطرات تهدید کننده و تعدیل دفاع شخصی بر اساس آن می باشد، در حالی که واژه تسلط، به توانایی و انگیزه افراد، به پیدا کردن و حل چالش هایی اشاره دارد که با آن مواجه هستند.

هدف از این روش درمانی کمک به افراد برای شناخت عقاید مشکل زا و آزمون کردن آن در برابر واقعیت می باشد.

همچنین درمانگران این روش درمانی می خواهند در طول درمان خود تجارب مناسب را در محیط مناسب کسب کنند.

بنابراین آنها احساس می کنند که قادرند حالت دفاعی خود را از بین ببرند و احساس راحتی برای بیان کردن خود ها و تجربیات واقعی شان داشته باشند.

بر اساس CMT، عقاید مشکل زا و بیماری زا عبارت از الگوهای فکری هستند که بر مبنای تعاملات، تجارب، مشاهدات و عقاید هوشیارانه و غیر هوشیارانه شخصی توسعه می یابند.

سیستم های عقیده ای و تفسیرهای این افراد در اغلب موارد تحت تاثیر و مطابق با والدین، سرپرستان، و دیگر مراقبان آنها می باشد.

برای مثال، کودکی که رفتاری را انجام می دهد و این رفتار منجر به واکنش منفی سرپرست وی می شود، ممکن است بر مبنای درک خود از واکنش سرپرستش، عقاید خاصی را بپذیرد.

کودکان با شروع شدن دوره رشد، می خواهند از این سیستم های عقاید توسعه یافته استفاده کنند تا با استفاده از آن به امنیت برسند، یک راهنمایی برای تصمیم گیری داشته باشند.

و دنیای خودشان را به صورت موفقی هدایت کنند.

تجارب آسیب زا می توانند شکل گیری عقاید را در حد قابل توجهی معیوب و نادرست کنند و به ایجاد عقاید بیماری زا منتهی شوند.

در نهایت این امر منجر به تفسیر های غیر عقلایی از آسیب ها شده و یک تاثیر ثابتی بر روی رشد دارد.

کاردکرد منفی عقاید بیماری زا 

کاردکرد منفی عقاید بیماری زا می تواند به روش های مختلفی شکل بگیرد که برخی از آنها عبارتند از:

نمونه 1

  • آروما، 5 ساله، برای بازی با کودکانی که در فاصله کمی از آنها و در تفریحگاه بازی می کردند، از پدر خود فاصله می گیرد و پیش بچه ها می رود.
  • بعد از آن پدر آروما، به دلیل اینکه یک زمان کافی پیش پدرش نماند، یک برخورد شدیدی با وی می کند.
  • وی این باور را پیدا می کند که ترک کردن و تنها گذاشتن پدر کار بدی است.
  • این سیستم عقیده ای می تواند منجر به پیشرفت اضطراب جدایی و ترس اجتماعی در وی شود.

نمونه دوم

  • هیرو، 8 ساله، با مادر خود زندگی می کند.
  • مادر او مجرد است و در اغلب موارد دیدگاه منفی نسبت به مرد ها دارد و عقیده دارد که داشتن یک رابطه با مردها یک چیز بی معنی است.
  • این طرد مردها از طرف مادر هیرو و “خوب نبودن برای هیچ چیزی” ، وی را سردرگم می کند
  • و در نتیجه، ممکن است که هیرو هم این عقیده را پیدا کند که مرد ها بی ارزش یا معیوب هستند و در نتیجه وی به عزت نفس پایین و افسردگی دچار می شود.

نمونه سوم

  • نایا، 12 ساله، در مدرسه خیلی خوب بود و همواره پیشرفت های خود را به والدین خود اعلام می کرد.
  • وی متوجه می شود که والدینش یک مقداری حسادت دارند. آنها وی را برای نمرات خوب تشویق می کنند
  • ولی همراه با آن یک سری نظرها وحرف های طعنه آمیز در مورد اینکه وی باید به یک فرد خوب برای والدینش تبدیل شود، را بیان می کنند.
  • این الگوهای تعاملی می تواند منجر به ایجاد این باور در کودک شود که موفقیت مستمر وی منجر به آسیب زدن و تهدید والدینش می شود؛
  • در نتیجه ممکن است که این امر باعث شود کودک افسردگی و اضطراب بیشتری در مورد آینده داشته باشد.

با شناخت عقاید آنها و آزمون کردن این عقاید در برای واقعیت (که معمولا با کمک متخصصان سلامت روان مجاز و آموزش دیده در زمینه CMT انجام می گیرد)، بیشتر افراد قادر خواهند بود تا تفکرات و رفتارهای خود را اصلاح کنند و تاثیر مربوط به عقاید مضر و نادرست بر روی خودشان را کاهش دهند.

تکنیک های استفاده شده در نظریه تسلط کنترلی

درمانگران CMT از تکنیک های خاصی استفاده می کنند و افراد را از طریق نشان دادن تجربیات سرکوب شده، پیشرفت های مربوط به واکنش های جدید نسبت به رفتارهای که می تواند ایجاد شود.

و ایجاد مجدد آگاهی و عقیده، راهنمایی می کنند.

درمانگران تلاش دارند تا با استفاده از CMT به افراد کمک کنند تا عقاید و باورهای اشتباه خود را تشخیص دهند و آن را در برابر واقعیت آزمون کنند.

با انجام این کار، اغلب افراد قادر خواهند بود تا تفکرات و رفتارهای خود را اصلاح کنند.

و بدون اینکه تحت تاثیر عقاید نادرست قبلی قرار گیرند، به یک پیشرفتی دست یابند.

آزمون و آگاهی نظریه مشاوره تسلط از طریق کنترل 

زمانی که افراد وارد پروسه درمانی CMT می شوند، تشویق می شوند تا کل عقاید خود را از ابتدایی ترین عقیده بررسی و آزمون کنند.

درمانگران تلاش دارند تا افراد به یک شناخت بهتری نسبت به عملکرد عقاید بیماری زا و نادرست، که برای مدت زمان طولانی راهنما و محرک آنها بوده است، دست یابند.

برای مثال، آنها می توانند به فرد کمک کنند تا عقیده و باوری را که در نتیجه ترس از یک مکان ایجاد شده است را بررسی کنند.

فرد برای مدت زمانی در آن مکان بماند تا یک حس امنی نسبت به آنجا داشته باشد.

که نمودی از نظریه مشاوره تسلط کنترلی است.

بعد از آنکه شرکت کنندگان در مورد هدف عقیده شان شناخت پیدا می کنند، با توانایی بیشتر و بهتری می توانند امن بودن وضعیت بررسی ریشه های علّی یک موضوع را تعیین کنند.

وقتی که افراد تحت درمان قرار گیرند، این حس را پیدا می کنند که قادرند تا مورد بعدی را بررسی کنند.

آنها می توانند به این نتیجه برسند که این روش درمانی امن و بدون قضاوت بوده و آنها می توانند تمام تجربیاتی را که در نتیجه عقاید منفی ایجاد شده است یا منجر به شکل گیری چنین عقیده ای شده است را بررسی کنند.

آزمون و آگاهی نظریه مشاوره تسلط از طریق کنترل 

الگوهای ناهوشیارانه

الگوهای غیر هوشیارانه ای فرد برای غلبه بر آسیب، می تواند توسط درمانگر به عنوان مشکلات ایجاد شده در نتیجه عقاید بیماری زای خاص در نظر گرفته شود که در طول دوره درمانی ایجاد شده است.

معمولا درمانگر در طول درمان می خواهد تا نسبت به روش های مختلفی آگاهی یابد که فرد درمانجو بر اساس آن، واکنش های “مشاوره خانواده” را بررسی می کند.

در صورتی که درمانگر به واکنش های جدید و / یا حمایتی ادامه دهد و حس همدردی و پذیرش دائمی داشته باشد، فرد درمانجو می تواند که عقاید بیماری زای خود را از بین ببرد. ادامه مطلب