چت مشاوره آنلاین رایگان
چت مشاوره آنلاین رایگان:مزایای مشاوره آنلاین:محدودیت زمانی دارا نمی باشد.
در مشاوره اینترنتی و آنلاین می توانید در ساعاتی که معمولا مشغولیت کمتری دارا می باشید جلسه های مشاوره دارا باشید.
و در صورتی که امکان مشاوره حضوری فقط در ساعت های به خصوصی ممکن می باشد.
چت مشاوره آنلاین رایگان
با مشاوره غیر حضوری دیگر الزامی نمی باشد که برای رسیدن به مطب روانشناسی و تنها مسیر شما از اتاق به سوی رایانه می باشد.
و در خانه یا هر محل که هستید می توانید مشکل های خود را برطرف کنید و در دسترسی پیدا کردن به مشاوران مشکلی ایجاد نخواهد شد.
مطالب و مقالات سایت ” مشاوره خانواده” توسط تیم تخصصی مشاوران و روانشناسان تهیه و پشتیبانی شده است.
حق انتخاب دارا می باشید
- برخی اوقات نگران این بوده اید که روانشناس شما آشنا ها و یا اطرافیان شما را بشناسند .
- و این حس نبود امن بودن در رابطه با اطلاعات شخصی و خصوصی شما را شامل می شود .
و دیگر احتیاجی نیست که حتماً روانشناس و یا مشاوره که در شهر که زندگی می کنید دارا باشید.
و مکتب زندگی به شما امکان دسترسی پیدا کردن به روانشناسان متخصص و همینطور موجود از هر نقطه جهان را به شما خواهد داد.
دارا بودن امنیت بالا
اطلاعات شما کاملا به صورت محرمانه می باشد .
و حتی در صورتی که مایل نباشید مشاور هویت شما را شناسایی کنند .
تصور کنید که با یک آشنا در سالن انتظار یک روانشناس برخورد کرده اید.
که مطمئناً حس خوبی را برای شما و آن فرد به دنبال نخواهد داشت .
که با استفاده کردن از مشاوره های غیر حضوری از این اتفاقها پیشگیری خواهید کرد.
و با خیال آسوده فقط بر روی سلامت روان خود به تمرکز کردن میپردازید.
مشاوره آنلاین روانشناسی یک علوم می باشد.چت مشاوره آنلاین رایگان
که می تواند در بیشتر موارد برطرف کننده مشکل های مردم در رابطه با زمینه های متعدد باشد.
که از فرزندی گرفته که در درس های خود مشکل دارد.چت مشاوره آنلاین رایگان
و خانواده او نگران آینده او می باشند تا جوانی که قصد ازدواج کرده را دارا می باشد.
- تربیت کردن به کمک احتیاج دارند و افرادی که دنبال یک زن و شوهر مشکلات و اختلال هایی را با یکدیگر دارند.
- تمام اینها می توانند با استفاده کردن از علم روانشناسی بهتر شود و مشاوره روانشناسی در دنیای امروز .
- در زمینههای متعدد به محبوبترین انواع مشاوره ها در میان مردم می باشد .
به دلیل اینکه به جرأت میتوان بیان کرد در بیشتر موارد میتواند مشکل ها را به طرز حیرتآوری برطرف کند.
مشاورههای روانشناس انلاین
گذشته فردی که به مشاورههای روانشناسی نیاز داشت باید از مشاوره حضوری و در دنیای امروز شیوههای بهتری جایگزین آن شده است .
که می تواند به آسانی و در زمان کمتر و با صرف کردن هزینه کمتر مشکل های مردم را راحت کند .چت مشاوره آنلاین رایگان
و یکی از شیوه های تازه استفاده کردن از تلفن می باشد که البته میتواند دارای فایده باشد.
و شیوهای که سرعت مطلوب تر و بهتری دارا می باشد مسلماً استفاده کردن از اینترنت می باشد.
که برای همه اشخاص و گروه سنی می تواند به آسانی در حال دسترس قرار گیرد.
مزیت مشاوره آنلاین روانشناسی
- در مشاوره آنلاین روانشناسی شخص بدون حاضر شدن در محل مشاوره.
- و مرکز های مشاوره میتواند از هر جایی که می باشد.
- به آسانی با مشاور خود در ارتباط باشد و مشکل های خود را رفع کند .
- بنابراین در شیوه مشاوره آنلاین روانشناسی شخص هزینه کمتر .
- و همینطور پول کمتری احتیاج دارد.
- و یکی از مزایای پر اهمیت شیوه مشاوره آنلاین روانشناسی این می باشد.
که شخصی هر وقت می تواند با مشاوره در رابطه باشد .
به دلیل اینکه بعضی از مردم تحمل و وقت کافی برای جابه جا شدن خسته کننده را دارا نمی باشند.
و تمایل آنها به استفاده کردن از شیوه آینده روانشناسی می باشد .
تا در صورت دارا بودن هرگونه مشکل می توانید به آسانی با مشاوره خود در ارتباط باشید و مشکل های خود را رفع کنید.
ویژگی مشاوره تلفنی
در سالهای اخیر مشاوره تلفنی یکی از خدمت ها و امکان های تازه محسوب می شود که دارای مزایای فراوانی می باشد .
تا حالا هم مواظبت های اولیه از اون تلفن صورت میگیرد که بیشتر آن برای مشاوره دادن استفاده خواهد شد.
که مشاوره تلفنی برای دادن اطلاعات و گرفتن راهنماییهای پرفایده و لازم از مشاوران و متخصصان می باشد .
که در موارد متعدد و مسئله های متفاوت انجام میشود که می توان با مشاوره تلفنی رویکرد معالجه.
و جستجوی خود را در رابطه با مسئله های خود به آسانی از منزل خود پیگیری کنند.چت مشاوره آنلاین رایگان
تفاوت مشاوره تلفنی و حضوری
مشاوره تلفنی نسبت به مشاوره حضوری میتواند قابل مدیریت باشد.
که برخی از اشخاص بستگی به نوع شخصیتی که دارا می باشد.
و یا حتی مشکلی که میخواهند بازگو کند در صورت مشاهده نشدن و اصطلاحاً تلفنی راحتتر میتوانند.
مسئله های خود را بازگو کند و راحت بودن در گفت و گو کردن با مشاوره خیلی دارای ارزش می باشد.
به دلیل این که موجب می شود مشکل به طور شفاف و واضح بازگو شود .
و طبیعتاً در این صورت برای درمان گر خیلی آسان تر می باشد .
به دلیل این که می تواند به صورت واضح راهنمایی های ضروری را ارائه بدهد.
فرایند مشاوره های حضوری
در مشاوره حضوری معمولا هزینه های فراوانی برای ملاقات کردن روانشناس از شما دریافت خواهد شد.
و همین امر موجب میشود که بیشتر افرادی که دارای مشکل هستند و باید با یک مشاوره در میان بگذارند.
نتوانند به دلیل هزینههای فراوان به روانشناس رجوع کنند و مشکل های خود را برطرف کنند.
در صورتی که مشاوره تلفنی مبلغ بصورت دقیقه ای محاسبه خواهد شد استفاده را می توانید.
از طریق مشاوره تلفنی ببرید و می توانید از چندین مشاوره استفاده کنید.
تماس با بهترین مشاوران خانواده کانون مشاوران ایران
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
با سلام و احترام
ما نزديك يك ماهه ازدواج كرديم و زندگي خوبي داريم اما مشكل اينه كه در روابط جنسي مان تا تصميم به دخول ميگيريم شوهرم حالت نعوظ خود را از دست مي دهد و ديگر تحت هيچ شرايط نعوظ رخ نمي دهد لازم به ذكره كه اگه تصميم به دخول نداشته باشيم مشكلي نداره و به انزال مي رسه …. خودمان فكر مي كنيم مشكل از استرسي است كه دارد… ميخواستم راه هاي درمان يا پزشك مرتبط با اين امر را معرفي كنيد (ساكن اصفهان هستم)…. اين موضوع بتعث نگراني و اضطراب زياد همسرم شده به طوري كه همش ميگه نكنه من مشكلي دارم و …. خيلي زودرنج و عصبي شده
با سلام خدمت شما دوست عزیز
به نظر می رسد که حدس شما در مورد اینکه استرس باعث از بین رفتن حالت نعوظ می شود صحیح می باشد چون تمرکز بر اینکه من الان باز مثل قبل این مشکلم تکرار می شود خود باعث به وجود آمدن استرس بیشتر می شود و همنین کاهش اعتماد به نفس و این پروسه تکرار می شود. شما بهتر است به یک متخصص مراجعه کنید تا دلیل استرس همسرتان نسبت را دخول یعنی همان رابطه جنسی کامل مورد بررسی قرار گیر .خوشبختانه برای کنترل استرس درمان های موفقیت آمیز زیادی وجود دارد.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۳۵۴۷۸۳
شاد باشید
سلام ممنون بابت اين امکان…..
من دختري 23 ساله هستم ….حدود5 ماه پيش در دانشگاه …آقايي به من ابراز علاقه کردن…نه مستقيم …من زياد مسئله رو جدي نگرفتم و به روي خودم نياوردم گفتم شايد اشتباه متوجه شدم….ولي اين موضوع تکرار شد…بارها و بارها……..من ايشون ميشنخاتم از يک سال قبل اين موضوع….روحيات مشابه اي هم داريم… طي اين اتفاقات من کم کم به ايشون علاقه مند شدم….ولي روم نميشد بهشون ابراز کنم…. و احساس ميکردم ايشون فکر ميکنن من از قصد يا از روي بي علاقه بودن بهشون هيچ واکنشي نشون نميدم….بعد از مدتي اين موضوع ادامه پيدا نکرد و هيچ اقدامي هم از سمت ايشون صورت نگرفت….و من موندم و با کوله باري از سوال و احساس هاي ناپخته و دلتنگي ها و وابستگي هاي بيجا……
نميتونم بهشون فکر نکنم…و اين موضوع عذابم ميده….ميدونم شايد غير معقول باشه اين حس علاق مندي من …. ولي واقعا داره زندگيمو مختل ميکنه….و چون ديگه نميبينمشون احساس ميکنم تمام فرصت ها از بين رفت……ولي اين حس بيجاي علاقه من که هنوز از بين نرفته داره داغونم ميکنه …..خواهشا راهنماييم کنيد که چيکار کنم…
با سلام خدمت شما دوست عزیز
احساسات شما قابل درک و قابل احترام می باشد اما بهتر بود در زمان مناسب اگر علاقه ای وجود داشت با ایشان صحبت می کردید و پاسخ متقابلی به ابراز علاقه ایشان می دادید . اما بهتر است دقت کنید که با توجه به اینکه شما یک شناخت از دور نسبت به ایشان دارید و شناختتان کامل نیست با خیال پردازی باعث وابستگی افراطی در خودتان نشوید . با توجه به اینکه در بین شما هنوز رابطه ای وجود نداشته است به نظر می رسد شما دچار وابستگی شده اید با توجه به اینکه بیان می کنید دیگر فرصت هایتان از بین رفته است، تاثیرات منفی این احساسات بر عملکردتان داشته است و… دقت کنید که وابستگی می تواند مخرب باشد و باعث شود که فرد از اهداف زندگی اصلی دور شود و خود را محدود بداند و بر عملکرد اصلی نیز تاثیر گذارد بهتر است برای بررسی دقیق تر این موضوعات به صورت حضوری به روانشناس مراجعه کنید تا در این مسیر به شما کمک بیشتری شود.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
021-22354762
شاد باشید
ممنون
درود بر شما
اخیرا درگیر مشکلی شدم که ریشه در دوسال اخیر داره
من و یکی از دوستانم درگیر یک عشق ممنوعه و ناخواسته شدیم؛منظورم من و دوستم که هر دو دختریم عاشق هم شدیم.
داستان از این قراره که تازه وارد مدرسه دوره دوم شده بودیم ومن و اکیپ دوستام همگی در همین مدرسه بودیم تا اینکه یک فرد جدید وارد این گروه شد. حقیقتا در ابتدا اصلا ازش خوشم نمیومد حتی بارها صراحتا بهش گفته بودم که من با افرادی مثله تو سازگاری ندارم و ….
تا اینکه در یکی از جشنواره فرصتی پیش اومد تا من و این فرد بیشتر با هم آشنا شیم و کلی صحبت کردیم از اخلاقیاتمون و ….
خب حقیقتا بعد این صحبت خیلی روابطمون بیشتر شد بیشتر تایم هایی که انلاین بودم رو با هم چت میکردیم انگار یک تیم شده بودیم؛خیلی هوای همو داشتیم و …
تا اینکه رفته رفته این رابطه بیشتر و بیشتر شد و استفاده از کلمات عاطفی مثله عشقم عزیزم قشنگم و… بیشتر شد.خلاصه نمیدونم چطور به اینجا رسیدیم الان ما ۲ساله که این رابطه عاطفی رو با هم داریم.
میدونید هیچکدوم از ما دونفر نه انحراف اخلاقی و جنسی داریم و نه گرایش به جنس موافق
اون پیش از من با پسری رابطه داشت و من هم قبل اون با پسرهای زیادی در ارتباط بودم
حتی وقتی یک سال از آشناییمون گذشته بود و خیلی رابطمون جدی نبود من در یک رابطه عاطفی با یک پسر بودم که به خاطر رابطم با دوستم رابطه با اون پسر رو قطع کردم .
من یک شاعر هستم و خب در حال حاظر مخاطب تمام شعر ها و نوشته هام اونه
نمیدونم دوست داشتنمون رو چطور شرح بدم ولی من تا به حال همچین حسی رو تجربه نکرده بودم رابطه و حس ما واقعا مثله لیلی و مجنون,آِیدا و شاملو و… هستش.یک رابطه عمیق و عاطفی
اما حالا بعد این ۲سال رابطه حالا که ۱۹ سالمه خیلی نگرانم میدونید تا چند وقت بعد مدرسمون تموم میشه و پذیرش دانشگاه و …
چند نگرانی بسیار بسیار جدی و مهم مدتی هستش که ذهنم رو درگیر کرده
اولین مسئله عدم پذیرش چنین روابطی در فرهنگ و قانون ایران و دینمون هست
نگرانی از متوجه شدن اطرافیان من جمله خانواده ها (ما با هم روابط دوستانه خانوادگی هم داریم) و تغییر دیدشون نسبت به ما یا جدایی از هم
میدونید پیش از این اگر از چنین رابطه ای با جنس موافق برای من تعریف میکردن مخالفت و بیزاری شدید خودمو اعلام میکردن اما حالا دیگه نمیدونم چکار کنم
میدونید هردو ما میدونیم این رابطه ممنوعه است ولی اونقدر عشقمون عمیقه که به هیچ عنوان حاضر به جدایی یا… نیستیم
و من حالا نمیدونم در این رابطه چه کاری انجام بدم
ممنون میشم راهنماییم کنید
با تشکر و احترام
وقت خوش
با سلام خدمت شما دوست عزیز
دقت کنید که هردوی شما در سن نوجوانی قرار دارید و این سن شناخت و هویت یابی شما می باشد و گرایشات جنسیتان نیز در این زمان مشخص می شود . و گاهی ممکن است موقعیت های ایجاد شود که گرایش اصلی فرد نادیده گرفته شود و فرد به مسیری برود که انحراف محسوب می شود و نتواند به درستی تفاوت بین این دو و درستی هویت خود را تشخیص بدهد.
1. رابطه شما تنها یک رابطه عاطفی می باشد و یا اینکه رابطه جنسی نیز در آن وجود دارد؟
2. این رابطه برای خود شما چه احساسی را به دنبال دارد؟
3. آیا در شما گرایش به جنس مخالف وجود دارد؟
4. دوست دارید در آینده ازدواج کنید ازدواجی که در عرف مورد پذیرش باشد و یا اینکه صاحب فرزند شوید؟
5. در مورد جدایی با یکدیگر صحبت کرده اید؟ واکنش فرد مقابل شما چگونه است؟
6. چه چیزی در این رابطه برای شما جذابیت دارد؟
17سالمه و از همون اول زندگیم رنگ خوشی رو ندیدم
وقتی ۴سالم بود مامانم دستمو با سیخ داغ سوزوند و هنوزم علامتش هست
هرچیزی که دوست داشتمو ازم گرفتن زندگیو واسم جهنم کردن بدون دلیل خاصی
بخاطر دل خودشون همه زندگیمو سیاه کردن
من حیوونا رو خیلی دوست دارم و سرشون حساسم
وقتی میدونن اینجوریه جلوی من حیوونا رو اذیت میکنن
طوطیمو فروختن
کاری کردن اولین سگمو پس بدم
دومین سگمم انقدر دوسش داشتم کادوم بود نتونستم پس بدم و دست یکی از دوستامه
حتی وقتی ۳تا بچه گربه اومدن تو حیاط حتی ۱هفتشون هم نبود چشاشونم باز نشده بود گفت سم میدم میکشم که من انقدر داد زدم پسرعموم داد به دوستاش نگه دارن
گوشی برام نخریدن و خودم ۱سال گشنگی کشیدم پول تو جیبیمو جمع کردم تا گوشی بخرم
که اونم همون سال اول ازم گرفتن
نمیزارن از خونه بیرون برم
من خیلی کارا کردم که زندگیم تموم شه
۶۰تا قرص خوردم ولی زنده موندم
رگ زدم ولی بازم زندم
انقدری وضعیتم داغونه که معاون مدرسه منو برد دفتر گف چته حرف بزن وقتیم حرف زدم به اونا حق داد
سال قبل بابام با لگد زده بود تو فکم جوری که غذا نمیتونستم بخورم و فکمم کبود بود
کبودیو به مشاور نشون دادم بازم حقو داد به اونا گفت تو باید باهاشون بسازی
ازم یه دیوونه ساختن
کوچیکترین چیزی که بشه مث روانیا داد میزنم همه چیو میشکنم و هرکی جلوم باشه میزنم
اعصابم که خورد میشه میزنه به معدم و بالا میارم
قلبم مشکل داره و فشارمم همش پایینه دکتر گفت باید ببرنم پیش متخصص قلب ولی توجه نکردن و نبردن:)
دستِ بزن دارن هر۲تاشون
امروز مامانم انقد منو زد که دست و صورتم زخمه
سرم درد میکنه بدنم کبوده
همه روزام تکراری شده صب که بیدار میشم تو اتاقمم تا شب هیچ سرگرمی ندارم
باهاشون هم نمیتونم حرف بزنم چون فک میکنن همش حق با اوناس و من بچم و اشتباه میکنم
خیلی خسته شدم خیلی
این روزا تو فکر اینم که تموم کنم زندگیمو
شما به من بگید چیکار کنم
با سلام خدمت شما دوست عزیز
شما در سن حساس نوجوانی قرار دارید و نیاز است که خودتان در مورد شرایط سنیتان اطلاعات بیشتری داشته باشید کثلا اینکه رفتارهای نوجوان در این سن بیشتر هیجانی می باشد و می تواند ریسک پذیری بالایی داشته باشد مانند خودکشی شما و اینکه نوجوان تمایل به استقلال بیشتری دارد و فکر می کند می تواند از عهده همه مشکلات زندگی خود بر آید و والدین نیز نیاز است شرایط سنی نوجوان را درک کنند تا بتوانند روابط بهتری را ایجاد کنند.
1. آیا شما خواهر و برادر دیگری نیز دارید و رفتار والدینتان با آنها چگونه است؟
2. این مشکلات بین شما و والدینتان از چه زمانی شروع شده است؟
3. پدر و مادر شما چند سال دارند و روابطشان با یکدیگر چگونه است؟
4. دلایلی که باعث شد خودکشی کنید چیست و آخرین خودکشی شما چه زمانی صورت گرفت؟
5. آیا دوست صمیمی دارید ؟
6. عملکرد شما در درس و دیگر موضوعات چه می باشد ؟
7. مشکلی در تغذیه و خواب شما وجود دارد؟
8. خلقتون بیشتر به چه صورتی است؟
سلام .من دختری28 ساله هستم . و مشکلی که دارم بسیار اضطراب و استرس دارم سر کوچکترین مسئله ای هزاران استرس بهم وارد میشه و هزاران فکر و خیال تو سرم چرخ میزنه و مهمترینش اینه که وقتی نیمه شب ها مثلا تایم اذان صبح یا قبلترش از خواب بیدار میشم همه مشکلات بزرگ و کوچیک مثل یه ارتش به ذهنم حمله میکنن و به بدترین شکل خودشونو نشون میدن باعث میشن خوابم نبره و ارزوی مرگ کنم وقتی یواش یواش خوابم میبره و صبح از خواب بیدار میشم، این مشکلات حتی با راه حل به ذهنم میرسه .( گاهی شب ها به خودم میگم نترس … این فکر و خیال ها فقط شبه وصبح همچی تموم شده) خستم از این حجم از اضطراب ارامش و خوشحالی زیاد میخوام.
الانم دقیقا با همون حالت از خواب بیدار شدم و گشتم اینجا رو پیدا کردم.
خدا نکنه توی روز یه کار اشتباه یا یه حرف اشتباه بزنم هیولای نیمه شب بر میگرده منو شکنجه میده .حس میکنم ذهنم در حال انفجار
چیکار کنم هیولا دیگه نیاد…
با سلام خدمت شما دوست عزیز
لطفا اطلاعات بیشتری در اختیار ما قرار بدهید تا باهم بیشتر صحبت کنیم.
1. چند مدت است این افکار را دارید؟
2. در طول روز اگر مشکلی برایتان ایجاد شود چه کاری برای حل کردن آن انجام می دهید و یا اینکه آن را حل نشده رها می کنید؟
3. بیشترین افکاری که به ذهنتان می آیند در مورد چه موضوعلاتی می باشد؟
4. میزان تحصیلات و شغل شما چیست؟
5. قبل از خواب عموما چه کاری انجام می دهید؟
6. زمانی که از خواب بیدار می شوید چه کاری انجام می دهید؟
7. این افکار چند شب در طول هفته حدودا شما را از خواب بیدار می کند ؟
8. ایا این افکار به صورت خواب می باشند؟
9. روابط شماا با دوستان و اعضای خانواده چگونه است؟
معمولا وقتی یه مشغله برام به وجود میاد یا تکلیفم مشخص نیست اینجور میشم.
ادمی ام خیلی رودربایسی دارم.
معمولا تا جایی که بتونم حل میکنم ولی اگر کارم نیمه تمام بمونه یا حل نشه شبیه هیولا میشه ولی در طول روز که باهاش مواجه میشم اوکیِ
_ افکارم مثل خواب نیست گاهی استرس زیاد باعث میشه خوابم اشفته بشه ولی بیشتر موقعی که برای نماز بیدار میشم یا نیمه شب بیدار میشم.
همیشه اینطور نیست ولی وقتی مشکلی و مشغله ای دارم اینطورِ و اینکه وقتی یه مسئله ای به وجود میاد خیلی بهش فکر میکنم و پیشامد های زیادی براش در نظر میگیرم یا به قول یکی از دوستام قبل از اینکه
بزننت خودت خودتو میزنی( اصطلاح)
رابطم با خانوادم و دوستام خداروشکر خوبه
فکرم که ازاد باشه عالی ام
لیسانس دارم
دوست عزیز در این مورد بهتر است قبل از خواب اگر موضوع حل نشده ای در طول روز داشته اید یا افکاری شما را اذیت می کند قبل از خوابیدن آن را بر روی کاغذ بنویسید و سعی کنید اگر راحلی نیز برای آن دارید آن را یاداشت کنید و بنویسید که فردا به آنها رسیدگی خواهید کرد . در این صورت مسائل حل نشده شما کاهش می یابد و شما آرامش بیشتری را در طول شب تجربه می کنید.
سعی کنید با دیدگاه مثبت تری به مشکلات نگاه کنید تا زمانی که شما به /انها به شکل یک هیولا نگاه می کنید استرس بعد از ان قابل تصور می باشد سعی کنید نام جدیدی را در ذهنتان برای انها در نظر بگیرید .
اگر نیمه شب از خواب بیدار می شوید سعی کنید اگر فکر به ذهنتان آمد لامپ را روشن کنید افکارتان را یاداشت کنید به صورت خلاصه و بیان کنید که صبح به آن فکر خواهید کرد.
در کل بهتر است اگر موضوعی برای شما پیش آمده است سعی کنید تا حدودی در همان طول روز به آنر سیدگی کنید و یا حتی اگر دلخوری و ناراحتی دارید در احترام این موضوع را بیان کنید تا از نظر ذهنی آرامش بیشتری داشته باشید.
خیلی ممنونم از شما حتما راه حل هاتون رو انجام میدم🌹
سلام خسته نباشید.ببخشید من با پسر مورد علاقه ام نامزد هستم اما پدرم راضی به عقد ما نیست.درواقع میگه عقد شما بمونه برای دوماه دیگه.از طرف دیگه به من و نامزدم داره فشار میاد چون ما ۴ سال هم دوست بودیم.چکار کنیم که پدرم راضی به عقد ما بشه؟
با سلام خدمت شما دوست عزیز
دقت کنید که شما مدت زمان طولانی را صبر کرده اید و گذراندن دوماه زمان زیادی نمی باشد بهتر است حتی اگر از نظر روحی و جنسی نیاز به نزدیکی بیشتری دارید سعی کنید این زمان را مدیریت کنید تا بتوانید به نتیجه بهتری برسید و رضایت خانواده ها و اینکه آنها برای شما ارزش دارند مورد انتقاد قرار نگیرد شما در آینده هردویتان به حمایت خانواده ها نیاز دارند.
. هریک از شما چند سال دارید؟
2. دلیل پدرتان برای مخالفت با زمان فعلی عقد کردن چیست؟
3. واکنش شما و نامزدتان در این مورد چگونه می باشد؟
سلام
من 20 سالمه و عشقم 27 ما دو ساله با همیم و واقعا همو میخواییم بنا به دلایلی مدت طولانی از هم دور بودیم عشقم رفتارش خیلی باهام خوب بود الان که با همیم باز باهام خوبه دوسم داره ولی نمیدونم چرا یه مدته زود عصبی میشع و از کوره در میره حرفایی میزنه که واقعا ناراحتم میکنن ولی میدونم از ته دل نیس ولی به هر حال باز عذابم میدن ما قصدمون ازدواجه میگه میام خواستگاری ولی عجله نکن صبر داشته باش هر چقد میگم چرا دس دس میکنی میگه دلیلی ندارم این دو تا موضوع واقعا دارن عذابم میدن
میشه راهنماییم کنید
با سلام خدمت شما دوست عزی
دقت کنید که شما بیان می کنید دو سال می باشد که در رابطه هستید و نیاز بود در این دوسال اگر هدف ایشان ازدواج می باشد در این مسیر گام هایی برداشته شود .
1. دلیل شما برای مدت طولانی که از یکدیگر دور بوده اید چیست؟
2. معیارهای شما برای انتخاب ایشان چه ویژگی هایی می باشد؟
3. منظور شما چه حرفهایی می باشد که شما را ناراحت می کند؟
4. از نظر اجتماعی و اقتصادی آمادگی شروع یک زندگی مشترک را دارند؟
5. با یکدیگر رابطه جنسی دارید؟
واقعیتش جریان خیلی مفصله اینجا نمیشه توضیح داد اگه امکان داشته باشه تو واتساپ یا تلگرام بگم چون خیلی طولانیه
برای مشاوره در تلگرام می توانید به آیدی زیر متصل شوید
https://t.me/kanonmoshaveran_bot
سلام برادری دارم بیماری دوقطبی داره و جدیدن حرف نمیزنه و غذاهم نمیخوره فقط میخوابه و درد هم احساس نمیکنه ۱۰ساله اینجوریه
با سلام خدمت شما دوست عزیز
ممکن است برادرتان در زمان فعلی در دوران افسردگی این اختلال باشند و به دلیل همین علایم متفاوت از دوران شیدایی را از ایشان مشاهده می کنید و در این مسیر با توجه به اینکه سابقه این بیماری رد ایشان طولانی می باشد و بیان می کنید درد را احساس نمی کنند بهتر است به صورت حضوری به رواننشاس و روان پزشکتان مراجعه مجدد داشته باشید تا داروها و سبک درمانی ایشان مورد بررسی قرار گیرد .
در این مسیر پروسه دارو درمانی و روان درمانی می تواند ترکیب دو درمان موفقیت آمیز در افراد دوقطبی محسوب شود .
😭😭😭چرا پستم نمیاااد
سلام سوالی با یان نام کاربری ارسال نشده است
سلام وقت بخیر با پسری چند ساله آشنا شدم و با هم دوست بودیم ودر ماهی یکبار رابطه داشتیم و الان مدت یکسال هست رابطه نداریم و همش ازم در خواست میکرد اماقبول نکردم و حالا بعد دوماه پیداش شد و بازم درخواست کرد و گفت دلم بهت گرم بشه یا خانواده آشنا میشیم لطفا راهنمایی کنید
با سلام خدمت شما دوست عزیز
دقت کنید رابطه ای که در آن روابط جنسی مکرر بدون تلاش برای رسیدن به یکدیگر وجود داشته باشد و تنها در حرف بیان شود که هدف ازدواج می باشد می تواند آسیب زا باشد و بهتر است با این صحبت ها خودتان را در معرض آسیب قرار ندهید چون ایشان اگر هدف ازدواج داشته باشند نیازی به برقراری رابطه جنسی نیست و به نظر هدف ایشان تنها پاسخ به نیازهای جنسیشان می باشد و این رابطه می تواند برای شما آسیب زا باشد .
سلام خسته نباشید…من دختری ۱۹ هستم نزدیک ۴ ماه هست با پسری تو دانشگاه خودمون آشنا شدم..ایشون خیلی به من علاقه نشون دادن ولی اوایل من همش رد میکردم و بلاکش میکردم..ولی بالاخره با شناخت اخلاقاش واقعا بهش علاقمند شدم و قبول کردم باهاش باشم..ایشون از اول مطرح کرد که قصدش ازدواجه..یه نکته ای که اینوسط هست اینه که من قبل از اینکه به این آقا علاقمند بشم با چندتا پسر چت میکردم..و درطول رابطم با ایشون همه اون پسرا رو کنار گذاشتم ولی یکیشون خیلی گیر بود و همش مزاحم میشد..به خواستگارم هم گفتم جریان رو..اونم شماره طرف رو گرفت و رفت باهاش صحبت کرد..حالا نمیدونم اون طرف بهش چی گفت..ولی چند اتفاق دیگه هم افتاد..چند مزاحم دیگه داشتم ولی با شناختی که از خواستگارم داشتم باهاش مطرح نکردم و خودش فهمید..حالا بعد از ۴ ماه رابطه میگه ازت سرد شدم و میخواد ترکم کنه..چندتا نکته این وسط هست اول اینکه این آقا پیش مادرم اومد و باهاش صحبت کرد با خانواده خودش هم صحبت کرده..نکته بعدی اینه که ما باهم سکس داشتیم..نکته سوم اینه که پدر مادرم طلاق گرفتن و من و خواهرم با مادرم زندگی میکنیم..پدرم خیانت کرد و رفت..مادرم کارمند هستن و تمام خرجمون با اونه
سلام به شما دوست عزیز
دقت کنید که یان پروسه برای آشنایی بیشتر شما و ایشان برای تصمیم گیری بهتر برای ازدواج می باشد و در این مسیر بهتر است سعی کنید از بیان اتفاقات گذشته خوداری کنید مگر اینکه در زمان فعلی بر زندگی شما تاثیر داشته باشد و در این صورت نیز بهتر است سعی کنید که خودتان وبه کمک خانواده مشکلاتی چون مزاحمت را برطرف کنید چون ممکن است اینگونه صحبت ها دیدگاه اشتباهی را در مورد شما ایجاد کند .
در کنار این موراد دقت داشته باشید که این مسیر برای شناخت بیشتر برای تصمیم گیری بهتر می باشد داشتن رابطه جنسی به هیچ وجه مورد تایید نمی باشد چون هم می تواند اگر به نتیجه لازم برای ازدواج نرسید برای شما آسیب زا باشد و هم اینکه امکان ایجاد دیدگاه اشتباه در مورد شما را افزایش می دهد بهتر است سعی کنید که در زمان مناسبی در با ایشان در مورد دلایلشان برای ترک رابطه و این تصمیم گیری صحبت کنید و دیدگاه و نظرات خودتان را نیز عنوان کنید تا بتوانید تصمیم گیری بهتری داشته باشید.
شما در سن نوجوانی هنوز قرار دارید و در این سن گرایش به جنس مخالف بیشتر می باشد اما دقت کنید که این گرایش نباید به گونه ای باشد که شما را به سمت هر رابطه بدون شناخت بکشاند و بهتر است روابط شما اگر به هدف ازدواج نیز می باشد تحت نظر خانواده ها و همراه با خط قرمزهای مشخص باشد تا از آسیب های احتمالی جلوگیری شود.
سلام
من چند ماهیه با اقایی در ارتباطم که از اولم قصد ازدواج داشتیم. الان به من گفته که اختلال پانیک داره و اگه من بااین مساله مشکلی نداشته باشم رابطه مون رسمی میکنیم. کم و بیش راجب این بیماری اطلاع دارم اما خیلی مردد شدم میخوام بدونم زندگی بااین افراد چ مشکلاتی داره
از طرفی هم بهش علاقه دارم و نمیخوام ازدواجمون ازروی دلسوزی باشه.
سلام به شما دوست عزیز
حملات مکرر وحشت یا اضطراب. این حملات با بعضی نشانه های فیزیکی همراه هستند، از جمله تپش قلب، تنفس سریع، سرگیجه، تعریق زیاد، تهوع، و لرزش. علاوه بر آن، ممکن است فرد به شدت رعب و دی پرسونالیزیشین احساس کند.کسانی که از این اختلال رنج میبرند، در رفتار و زندگی خود تغییرات عمدهای به وجود میآورند. برای مثال، همیشه اطمینان حاصل میکنند که محلی “امن” در دسترس است تا در صورت روی دادن حمله وحشت زدگی بتوانند به آنجا پناه ببرند و این موضوع باعث میشود که آنها از موقعیتهای اجتماعی (تماس با دیگران) دور شوند و حتی شغل خود را ترک کنند. نگرانی درباره حملات آینده، اغلب رفتارهای اجتنابی ایجاد میکند و ترک “امنیت” خانه خود و رفتن به درون جامعه را مشکل میسازد.
در این مسیر با توجه به اینکه این مشکل با شدت های متفاوتی می تواند ایجاد شود و بسته به اینکه پروسه درمانی فرد چگونه می باشد در روند تصمیم گیری شما تاثیر دارد بهتر است با ایشان به صورت حضوری به روانشناس و روان پزشکشان مراجعه کنید و یا پرونده پزشکی ایشان را برای مطالعه توسط متخصص دیگری از ایشان دریافت کنید و همچنین مشاوره پیش از ازدواج را دریافت کنید تا بتوانیم در این مسیر به تصمیم گیری بهتر شما کمک کنیم.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
021-22354783
سلام
سلام شما می توانید سوالتان را در همین قسمت ارسال کنید
سلام میشه آیدی واتساپتونو بدین اونجا حرف بزنیم
سلام برای مشاوره رد واتساپ با شماره زیر تماس بگیرید و درخواست نوبت کنید
021-22354783
سلام من 18سالمه و تازه یه رابطه رو بهم زدم یه رابطه مجازی و وابستگی به عکسی ک نمیدونستم اونطرف چه ادمیه تا همین چتد روز پیش ک زنداداشن فهمید و ازم خاست تمومش کنم و این رابطه اشتباهه اینقدر باهام صحبت کرد ک اولش قبول میکردم تموم کنم ولی بعد چن ساعت دوباره نظرم برمیگشت زنداداشم بهم گفت ادرس خونه مونو بفرستم و بلاک کنم و خطو بشکونم من قبول کردم ولی بعد چن ساعت دوباره پشیمون شدم .وقتی شرایطمو دید گفت یکار میکنیم امتحانش میکنیم منم قبول کردم وقتی باهاش حرف زد و اون قبول کرد تعادلمو از دس دادم و چندتا مشت زدم تو دیدوار بعدم لیوان ک توی دستم بودو به زمین زدم ک باعت شد دستم زخم بشه من خیلی دوسش داشتم اونم گفته بود دوسم داره ولی همش حرف بود وابستگی داشتم بهش از اون شبی ک اینو فهمیدم هم خطمو شکوندم و هم همیشه اهنگ مهراب گوش میدم همیشه احساس میکنم یه کمبودی دارم ک اینکارو بامن کرد با اینکه میدونم کارم و وارد شدن به این رابطه اشتباه اما الان این احساس بوجود اومده ک حتما کمبودی داشتم میخام فراموشش کنم ولی نمیتونم کمکم کنید .من یک ماه دیگه کنکور دارم و وقتی میخام درس بخونم اصلا تمرکز ندارم لطفا کمکم کنید
سلام به شما دوست عزیز
احساسات شما قابل احترام هست اما دقت کنید که شما در سن حساس نوجوانی قرار دارید و در این سن گرایش به جنس مخالف بیشتر می شود و عموما نوجوان با خیالپردازی در این مسیر پیش می رود و احساسات خود را بزرگنمایی می کند در صورتی که روابط در این سن بیشتر هیجانی بوده است و به امید آینده و ازدواج در صورتی که برای ازدواج شرایط فعلی فرد اهمیت دارد در کنار اینکه شناخت در دنیای مجازی یک شناخت ناقص می باشد و شما بیشتر عاشق خیالپردازی های خودتان می شوید تا شرایط واقعی .
بهتر است از سرزنش کردن خودتان خوداری کنید و سعی کنید که از این رابطه به عنوان یک تجربه استفاده کنید تا بتوانید مسیر رشدی خود را طی کنید و در شرایط سنی مناسب و بر مبنای شناخت در دنیای واقعی و داشتن هدف مشخص در مورد یک رابطه در آینده تصمیم گیری کنید.
با سلام ۲۲ سال دارم ۲ ماه ازدواج کردیمو اختلافاتی با شوهرم داریم کلا طرز فکرش با من فرق داره و میگه زن هرجوری شوهرش باشه باید تحمل کنه و هر بداخلاقی دید گذشت کنه ولی خودشون اصلا اینجوری نیستن و دائما من رو با مادرش در رابطه با سازش با پدرشون مقایسه میکنن و کلا در زندگی من رو مقصر هرچیزی میدونن و من ادمی زود رنج و حساس هستم و سریع عصبانیتم فروکش میکنه و به سمتشون میرم با اینکه در خیلی از مساعل خودم رو مقصر نمیبینم. تحقیرم میکنن وبددهنی میکنن و بهم حس بی ارزش بودن رو میدن واینکه سیگاری هستن و اینو بهم دروغ گفتن ولی باز با قول ترک کنارشون موندم ولی حال میگن که بخاطر عصاب خوردی که من درست میکنن میکشن ولی ایشون ۵ ساله که معتاده سیگارن.به فکر طلاق هستم ولی از شرایط جامعه و حرف و حدیثا میترسم. ایشون منو دوس دارن ولی ادم خودخواه و زور گویی هستن و من حتی حق ناراحت شدن از ایشون رو ندارم.
سلام به شما مهدیه جان
قابل درک هست که این دیدگاهای همسرتان می تواند برای شما با فشارهای روحی زیادی همراه باشد اما بهتر بود در زمان عقد و نامزدی به این دیدگاها توجه بیشتری می کردید متاسفاته گاه افراد به امید تغییر دادن فرد مقابل وارد زندگی مشترک می شوند چیزی که تقریبا غیر ممکن می باشد .
در این مسیر بهتر است قبل از تصمیم گیری به جدایی در کنار احترامی که برای ایشان قائل هستید بخواهید که به صورت حضوری به زوج درمانگر مراجعه کنید تا در رفع این مشکلات به هردوی شما کمک شود این دیدگاهای همسرتان نیاز به بررسی و بازسازی دارد در کنار اینکه تعامل شما دونفر نیز از اهمیت برخودار می باشد .
دقت کنید که تهدید به ترک کردن و یا اجبار برای ترک سیگار و همچنین قهر و دعوا کمکی به رفع این مشکل نمی کند و در این مسیر نیاز است که همسر شما خود بپذیرد که این مسیر برای او آسیب زا می باشد و به عنوان یک راحل از سیگار استفاده نکند افراد بسیاری وجود دارند که در زمان ناراحتی ، عصبانیت ، درگیری فکری و… به سمت سیگار می روند و از این روش به عنوان یک مسکن و راحل استفاده می کنند در صورتی که این نوعی انکار واقعیت هست که آسیب زا نیز می باشد .
سعی کنید در احترام در جلسات زوج درمانی بدون به دنبال مقصر بودن بلکه برای بهبود زندگی مشترکتان در این مسیر باهم همراه شوید .
در صورتی که همسرتان در این زمینه برای آمدن مخالفت کردند بازهم بهتر است خودتان برای دریافت مشاوره حمایتی و بررسی شرایط قبل از طلاق اقدام کنید .
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
021-22685741
سلام من دختری 20ساله هستم ک دوساله با پسری تو رابطه هستم ک قبل اون اولین پسریه ک تو واقعیت باهاش درارتباط بودم…..قبلش فقط با ی شخصی تو مجازی بودم ک بخاطر همین اون رابطه رو تموم کردم…
تو این دوسال خیلی اتفاقات تو رابطمون افتاد،هردفعه من دروغاشو میفهمیدم خیانت کردنشو میدیدم و اینکه یبار برای آخرین بار بهش گفتم و اون بهم گفت بمون تا عوض شم و من هم قبول کردم اما بخاطر اینکه چندین بار دروغ شنیده بودم ی شکی تو وجودم بود همیشه….اون خدمت میرفت و وقتی اونجا بود حتی باوجود خیانت کردنشم با من خیییلی خوب بود اما وقتی میومد مرخصی با من زیاد خوب نبود بهم توجه نمیکرد….تا اینکه یروزی یکی از دوستاش ک همه چیزو درباره رابطه ما میدونست و من نمیدونستم حتی سیمکارتشم دستش بود از تموم مشکلاتمون باخبر شد و هی مدام اونارو برام تکرارمیکرد چون ما باهم رابطه داشتیم و یچیزی بینمون اتفاق افتاده بود ک من تا ی ماه پیشم حتی نمیدونستم اما انقد ک دوستش برام تکرار میکرد اون قضیه رو ک من یهو فقط کاراش اومد جلو چشممم و نفهمیدم دارم چیکار میکنم ک نمیدونم رفتاراش رو من تاثیر گذاشته بود یا چی اما یاد گرفتم دروغ گفتنو اونم منی ک اون تنها کسی بود ک بهش دروغ نمیگفتم اما بهش خیانت کردم….بعدش ک فهمیدم کارم اشتباه بود تمومش کردم ولی همیشه عذاب وجدان داشتم…..بعد اون اتفاق ما رابطمون خیلی تغییر کرد،خیلی باهم خوب بودیم انگار ک اصلا ی آدم دیگه شده بود همه حسامون دیگه دوطرفه بود جوری ک خودمونم باورمون نمیشد تا اینکه6ماه بعد اون فهمید خیانت منو اما من از ترس اینکه از دستش ندم نمیتونستم بهش بگم…..ما الانم باهم حرف میزنیم اما ن مثل قبل،ببخشید این کلمه رو میگم اما ب چشم اون شدم ی دختر ج….ه
تو تموم این 3ماه مدام اینو برام تکرار کرد…من هیچوقت تو زندگیم همچین خطایی نکردم حتی اصلا وقتی بهش فک میکنم خودم از خودم بدم میاد….همش سر همه داد میزنم نمیتونم خوب باشم حس میکنم افسرده شدم عین دیوکنه ها چون حالم همیشه فقط با اون خوب بود….نمیدونم باید چیکار کنم توروخدا کمکم کنین…
یعنی واقعا من اونیم ک اون میگه؟؟؟اون بهم میگه من هرکاریم میکردم تو نباید کاری میکردی،میگه من هرچیم باشم زنم باید بهترین باشه….دیشب با دوتا از دوستام بحثشون شد و کلی بهم حرف زدن و اون بهم گفت تو اگه دوسم داشتی خیانت نمیکردی،حالا اگه دوسم داری و برات مهمم یبارم ک شده بخاطرم ب دوستات حرف بزن و باهاشون قطع رابطه کن تا بفهمم برات مهمم چون من بخاطر توی ج….ه با دوستام قطع رابطه کردم…..و من امروز اینکارو کردم اما همش ناراحتم بخاطر این قضیه….
اصلا نمیدونم چیکار کنم….الان من کیم اصلا چجوریم!!؟؟
سلام به شما زهرا جان
ببین عزیزم احساساتی که داری قابل احترام هست اما بهتر است دقت داشته باشید که این دوست داشتن محسوب نمی شود و بیشتر وابستگی هست که شما را به خود درگیر کرده است دوست داشتن سازندگی دارد و به نظر می رسد که در رابطه شما سازندگی وجود ندارد .
ببین عزیمز حتی اگر شما این روابط را تمام کنید اما بازهم این مشکلات بین شما با توجه به دیدگاها و سبک شخصیتی که از ایشان بیان کرده اید این مشکلات ادامه خواهد داشت .
روابط طولانی مدت می تواند با وابستگی زیادی همراه شود و این باعث می شود که شما تنها اشتباهات و رفتارهای خود را ببینید و رفتارها و اشتباهات فرد مقابل را نادیده بگیرید سعی کنید که به این موضوع توجه کنید که مسیر شما اشتباه بوده است اما در کنار مسیر اشتباه شما رفتارهای این آقا نیز اشتباه می باشد و تنها بر مبنای جنسیت نمی توان اشتباه را توجیه کرد در کنار اینکه شما بیان می کنید با ماندن بازهم بی توجهی و خیانت ادامه داشته است پس بهتر است در کنار احترام به احساسات خودتان از توجیه کردن این رفتارها خوداری کنید و واقعیت بیرونی را مد نظر قرار بدهید تا بتوانید تصمیم گیری بهتری داشته باشید .
بهتر است سعی کنید از اینگونه روابط که سازندگی ندارد خوداری کنید و خودتان را در معرض آسیب بیشتر قرار ندهید و اجازه بدهید در آینده در مورد این روابط بر مبنای شناخت در دنیای واقعی و همچنین رابطه هدفمند تصمیم گیری داشته باشید .
سلام خسته نباشید من و نامزدم هردو 20 ساله ایم و مدت هفت ماهه که نامزد کردیم.از دوماه پیش متوجه شدیم من به نوعی سرطان مبتلا هستم.از اون روز حس نزدیکی بین مون به نظرم کم رنگ شده من تا قبل از این موضوع مطمئن بودم که کنار هم خوشبختیم ولی الان حس میکنم من خوب نمیشم و دلم نمی خواد پای من زندگیش حروم شه.با اینکه نامزدم همش ابراز علاقه می کنه بهم و همیشه دوسم داره ولی من باز احساس ترس میکنم که یه موقع اتفاقی برای من بیافته و اون تنها بمونه و نتونه کسی رو جز من کنار خودش تصور کنه و زندگیش خراب شه .از اون روز سر هر چیز کوچیکی زود بهم میریزم و دعوامون میشه.میشه یه راه حلی جلوی پامون بزارین؟ممنون میشم
سلام به شما دوست عزیز
قابل درک هست که روبرو شدن با این اتفاقات ناگهانی برای شما با فشار روحی زیاد و سردرگمی بیشتر همراه هست اما عزیزم دقت داشته باش که سرطان می تواند انواع مختلفی داشته باشد و در زمان فعلی این بیماری با درمان بسیار قابل کنترل می باشد بهتر است در این مسیر با پزشک خود با حضور نامزدتان برای بیان نگرانی هایی که در مورد ازدواج و آینده دارید صحبت کنید و اجازه بدهید که نامزدتان خودتان در مورد ادامه مسیر تصمیم گیری داشته باشند .
بهتر است به خودتان فرصت بیشتری بدهید تا با شناخت مشکلاتی که در بیماری دارید در این مسیر تصمیم گیری داشته باشید و بهتر است بجای نامزدتان تصمیم گیری نکنید اجازه بدهید خود ایشان تصمیم بگیرد که با توجه به شرایط دوست دارند ادامه بدهند یا خیر .
اگر شما بخواهید علایق ایشان را زیر سوال ببرید خب امکان واکنش ایشان وجود دارد پس اجازه بدهید که خود ایشان با شناخت بیماری شما و احساسی که به شما دارند تصمیم گیری کنند ایشان نیز با بررسی شرایط تصمیم گیری خواهند کرد پس بهتر است فرصت تجربه احساسات خوشایند را به خودتان و ایشان بدهید .
سلام من ۲۳ سالمه لیسانس دارم و شاغل هستم مشکلی ک دارم اینه ک حدود ۷ ماهه عقد کردم و کمتر از ۱ ماه دیگ باید برم خونه خودم ولی حالم اصلا خوب نیست استرس دارم تپش قلب دارم گریم میگیره فقطم این حالتارو شبا دارم و قبلا در سن ۱۰ سالگی ک پدرم فوت شد هم همین حالتهارو داشتم نمیدونم باید چیکار کنم حالم اصلا خوش نیست شب تا صب بیدارم ی راه حل بهم بدین😪😪
سلام به شما سمانه جان
در این مورد نیاز است که افکار ، احساسات و شرایط جسمی که شما تجربه می کنید به صورت دقیق مورد بررسی قرار گیرد و روند مشاوره بتوانیم به شما کمک کنیم تا بتوانید این اضطراب هایی را که بیان می کنید و بررسی کنید و روند درمانی برای شما صورت گیرد امکان اینکه یک راحل کلی بیان شود که برای همه کارایی داشته باشد وجود ندارد .
بهتر است به صورت حضوری به روانشناس مراجعه کنید تا در این مسیر دقیقا شرایط شما بررسی شود و بتوانیم به شما کمک کنیم آنچه در روان شما تجربه می شود اهمیت زیادی دارد به همین دلیل بدون آن نمی توان نظری را بیان کرد.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
021-22685895
سلام روان پزشک برای من قرص ها سراترالین۵۰،لیتیوم۳۰۰،اریپیپرازول۵،کلونازپام۱،تجویز کردند
و من سه روزه که بسیار زیاد سردرد دارم و مدام مضطربم و استرس و دلشوره دارم و فکرای بدی توی سرمه مثل اینکه نباشم،آیا این ها عوارض این قرص ها هست و جای نگرانی نداره؟
سلام به شما فاطمه جان
یک سری از این علایم می تواند از عوارض داروی باشد مانند سردرد و یا اضطراب بهتر است در این مسیر بهتر است که با پزشک خود مجدد صحبت کنید علایم خود را بیان کنید در صورت نیاز تغییراتی در داورهای شما داده می شود و یا دوز آنها را تغییر می دهند اما یک سری از علایم بعد از چند روز مصرف رفع می شود مانند سردرد که می تواند از عوارض سرترالین باشد و بعد از چند روز مصرف درست قرص قطع می شود .
سلام
من دختری ۱۷ ساله هستم که خیلی شاد و خوشحال بودم
ولی حدود یک ماه است که اصلا خوشحال نیستم و کاملا احساس تنها بودن می کنم
حتی دیگه نمیتونم با خانوادم در این موارد صحبت کنم
مثلا شب دیر میخوابم و دیر بلند میشم زود تر از ساعت ۲ و.. نمیتونم بخوابم و تازه باید خیلی صبر کنم تا بخوابم
دو هفته ی اول غذای کم میخوردم ولی الان زیاد میخورم
من عاشق فیلم دیدن واقعا عاشقشم وای الان حتی حوصله ی اون رو ندارم و اگر فیلمی رو شروع کنم نصفه رها میکنم و برای صحنه های که حتی گریه نداره گریه میکنم😭
رفتار دیگران خیلی باعث آزار من میشه مثلا اگه کسی ناراحت باشه من کلا به هم میریزم
جلوی بقیه میخندم وای شب ها دلم میخواد گریه کنم
بخاطر هر چیز کوچیک گریه می کنم( البته از بچگی خیلی گریه میکردم) ولی این اوقات خیلی بیشتر شده
و نمیتونم جلوی خودمو بگیرم
چندین تست افسردگی هم دادم و نتیجه افسردگی شدید شده
دلم میخواد یکی بگه چیکار. کنم
نمیتونم به کسی بگم
حتی به مادرم
سلام به شما زهرا جان
خب بله ممکن است این علایم نشان از افسردگی داشته باشد اما در این مسیر در کنار تشخیص گذاری طی کردن مسیر درمان نیز اهمیت زیادی دارد چون نمی توان به صورت چت مسیر درمانی را تجربه کرد و اینکه شما با مشکلات روحی روبرو باشید اصلا چیز بدی نیست و در این مسیر می توانید با مادر صحبت کنید که از نظر روحی مقداری بهم ریخته هستید و در صورت امکان می خواهید شرایط مراجعه به روانشناس را برایتان ایجاد کنند.
سلام.الان چند ماهه که از مرگ میترسم به این فکر میکنم که اگه بمیرم دوباره کسایی که دوسشون دارمو میبینم یا نه از اینکه نبینمشون و بمیرم وحشت دارم خیلی حس بدیه واقعا نمیدونم باید چیکار کنم
سلام به شما محدثه جان
مرگ نیز یکی از مراحل زندگی می باشد اما اگر شما تمرکز زیادی بر این رخداد داشته باشید و افکار زیادی برای شما به همراه داشته باشد خب این موضوع دیگر از یک رخداد زندگی بیشتر شده است و در زمان فعلی نیز فرصت زندگی کردن با این افکار از شما گرفته می شود .
این افکار تکراری می تواند نشان از وسواس فکری داشته باشد اما در هرصورت بدن هیچ تشخیص گذاری بهتر است که به روانشناس مراجعه کنی و در این مورد در طی جلسات مشاوره با روانشناس پیش بروید تا بتوانید در شرایط روحی بهتر و با تمرکز بر مسیر زندگی شرایط بهتری را تجربه کنید.
سلام من اسمم نادیاست ۲۲سال دارم ویایکی تو سایت همسریابی آشناشدم اول صحبت کردیم بعد عکس همو دیدیم بعد ۱بارتصویری همو دیدیم و تو پیامام یک بار تقا ذای پول کرد که وقتی قبول نکردم گفت مهم نیست بعد مادر پدرم وقتی فهمیدن گوشیمو گرفتن وبعد از دو ماه دادن اونم به شرطی که با هیچ پسری حرف نزنم حتی اونکی باهاش تو سایت همسریابی آشنا شدم بگید چی کار کنم استرس دارم که چیکار کنم برم باهاش حرف بزنم بانه
سلام به شما نادیا جان
ببین عزیزم درک میکنم که شاید شما تمایل به ازدواج داشته باشید اما این مسیر آشنایی می تواند با مشکلات زیادی همراه شود و نمی توان براساس این سایت ها در مورد موضوع مهمی چون ازدواج تصمیم گیری کرد چون همه افرادی که در این محیط ها قرار دارند هدف واقعی برای ازدواج ندارند.
به عنوان مثال چع چیزی باعث می شود فردی که شما با او تازه آشنا شده اید آن هم در جهت ازدواج از شما تقاضای مالی کند و این موضوع می تواند علامت سوال مهمی باشد که بهتر است با نادیده گرفتن در این مسیر پیش نروید.
در کنار اینکه شناخت در دنیای مجازی برای ازدواج کافی نیست پس بهتر است که حتما با شناخت در دنیای واقعی و حدود و رعایت خط قرمزهای مشخص در این مسیر پیش بروید.
در هرصورت شما یک خانم جوان می باشید و نیاز است که با توجه به در نظر گرفتن همه شرایط در این مسیر تصمیم گیری داشته باشید.
شما با حضور در اجتماع و شناخت افراد بیشتر می توانید امکان آشنایی با افراد زیادی را در دنیای واقعی و بعد تصمیم گیری برای ازدواج داشته باشید که با هنجارهای خانوادگی شما نیز همخوانی داشته باشد.
سلام من 17سالم بود عاشق یه آقا شدم پیشنهاد دوستی بش دادم اونم 17 دوسال عاشق هم بودیم به شدت بعد دوسال رف دانشگاه منم رفتم ازهم دورشدیم دعواهامون شروع شد بمن میگف بداخلاقی و میرفت تاچندماه دوباره برمیگشت میگف میخوامت تا ده سال همینجوری قهرو آشتی.یموقع کف نمیخامت برو ازدواج کن منم دیگ پیگیر نشدم باز میومد میگف میخوامت …آخرین بار رفتارش خیلی خوب شده بود ازم خواست بریم خونه دوستش سکس داشته باشیم منم قبول نکردم بعد گفت تا کی تحمل کنم ما ده سال باهمیم منم گفتم تاوقتیکه مال هم شیم هیچی نگفت بعد شیش ماه رف برگشت گفت رفتم خواستگاری من باور نکردم فک کردم دروغ میگ بعد گف بخاطر اخلاقات نخواستمت بعد چند وقت داییش خبرش داد ک ازدواج کرده الان من ازون موقع ک 2سال گذشته داغونم فک میکنم اگ تلاشی میکردم برمیگشت و پشیمون میشد ولی هیچ تلاشی نکردم گذاشتم بره اعصابم خراب میشه ک من ده سال بپاش نشستم حالا راحت نصیب یکی دیگ شد منم وایسادم تماشا حالم واقعا بد دارم دیونه میشم
سلام به شما نازنین جان
احساساتی که داری قابل احترام هست اما عزیزم شماها با هیجانات دوران نوجوانی به امید اینکه آینده آنگونه می شود که شماها می خواهید در یک ارتباط اشتباه مانده اید .
قرار نیست هر احساسی به ازدواج ختم شود و شما زمانی که مسیر ارتباطی خودتان و رفت و برگشت ها را مشاهده می کردید بهتر بود در مورد این رابطه تصمیم گیری می کردید.
شما بیان می کنید که 10 سال در این رابطه بوده اید و دوسال می باشد که تمام شده است اما بازهم شما به طریق دیگری با تفکر و خیالپردزای در این ارتباط خود را نگه داشته اید.
هرچند که شاید باور نبود و گذشت زمان و سرمایه گذاری روانی که داشته اید سخت باشد اما راهی جز پذیرش واقعیت و دنبال کردن احساسات و نیازها از مسیر رشد یافته تری وجود ندارد.
بهتر است در این مسیر یک دوره روان درمانی را تجربه کنید با توجه به اینکه بعد از دوسال هنوز به مرحله پذیرش وارد نشده اید.
سلام لطف میکنید آدرس جمیمیلتونو بدید اونجا صحبت کنیم.
سلام من دختری 21 ساله هستم تازگیا پسری 32 ساله اومده خواستگاری ولی این آقا توی اولین ملاقات پرسیدم که میشه ادامه تحصیل بدم ایشون موافقت کردن و من تا جواب مثبت نداده بودم اخلاقش خیلی خوب بود ولی وقتی گفتم نظرم مثبته در مورد ادامه تحصیلم گفت که نمیزارم و یکم نسبت به اوایل اخلاقش عوض شد و جدی و خشک تر با هام حرف میزد به نظر شما من باید چیکار کنم تا بهتر بفهمم چه منظوری دارن یا اخلاقشون چطوره یا انتخاب همچین آدمی درسته یا نه ؟!!!!
سلام به شما یگانه جان
ببین عزیزم در هرصورت این تغییرات از اهمیت زیادی برخودار می باشد و خب موردی نیست که بتوانید با نادیده گرفتن آن پیش بروید اتفاقا سبک رفتاری و توقعاتی که در مسیر مقداری جدی تر شدن رابطه نمایش داده می شود از اهمیت بیشتری برخودار می باشد و خب شما نیز برای اینکه بتوانید تصمیم گیری نهایی داشته باشید نیاز است که به این سبک رفتاری و توقعاتی که از شما دارند و دیدگاهای این آقا نسبت به جایگاه زن در زندگیشان و خود زندگی مشترک یعنی بر مبنای شناخت در این مسیر تصمیم گیری کنید.
دقت کنید که دوران نامزدی و عقد برای شناخت بیشتر می باشد پس بهتر است که اگر ایشان از نظر اخلاقی تغییر کرده اند و یا در مورد درس خواندن شما با تغییر عقیده روبرو شده اند در این مورد با ایشان صحبت کنید.
در این مسیر بهتر است در کنار شناخت و مشورت با خانواده در کنار تحقیق برای مشاوره پیش از ازدواج نیز اقدام کنید تا بتوانید با شناخت بهتر در این مسیر پیش بروید.
سلام من ۱۶ سالمه و ۲ سال هست با یه آقا پسری رل هستم ۱۹ سالشه من قبلا خیلی آدم بدی بودم دروغ میگنم پنهان مبکردم دروغی کوچیک اما یک سال و نیم پیش خیانت کردم و هر چی فکر میکنم جز خامی بچگی و بی عقلی و هوس هیچی نمیبینم الان ۱ سال و نیمه پاکه پاکم و فهمیدم چه اشتباهی کردم من الان عاشقشم به خاطرش چادر پوشیدم دیگه نمیتونم دروغ بگم و پنهون کنم حالم بهم میخوره نگاه به یه پسر دیگه میکنم تصمیم گرفتم بهش بگم چون دوسش داشتم چون رابطمون جدی بود بهش گفتم و گفت چند روز بهم پیام نده تا تصمیم بگیرم و الان من دارم میمیرم چون طاقت ندارم حال بد اونو ببینم من عوض شدم و پشیمونم بعد از اون قضیه دیگه نتونستم خیانت کنم ازتون خواهش میکنم کمکم کنید همه چیو درست کنم حالش و خوب کنم اون حسی که بهم داشته رو برگردونم من سالها صبر میکنم ولی نمیتونم ببینم اون داره آب میشه بخدا اگه عوض نشده بودم از پیشش میرفتم ولی من دوسش دارم میخوام همسر آینده شم نمیخواستم همه چیو خراب کنم😭
سلام و درود من ۱۶ سالمه و ۲ سال هست با یه آقا پسری رل هستم ۱۹ سالشه من قبلا خیلی آدم بدی بودم دروغ میگنم پنهان مبکردم دروغی کوچیک اما یک سال و نیم پیش خیانت کردم و هر چی فکر میکنم جز خامی بچگی و بی عقلی و هوس هیچی نمیبینم الان ۱ سال و نیمه پاکه پاکم و فهمیدم چه اشتباهی کردم من الان عاشقشم به خاطرش چادر پوشیدم دیگه نمیتونم دروغ بگم و پنهون کنم حالم بهم میخوره نگاه به یه پسر دیگه میکنم تصمیم گرفتم بهش بگم چون دوسش داشتم چون رابطمون جدی بود بهش گفتم و گفت چند روز بهم پیام نده تا تصمیم بگیرم و الان من دارم میمیرم چون طاقت ندارم حال بد اونو ببینم من عوض شدم و پشیمونم بعد از اون قضیه دیگه نتونستم خیانت کنم ازتون خواهش میکنم کمکم کنید همه چیو درست کنم حالش و خوب کنم اون حسی که بهم داشته رو برگردونم من سالها صبر میکنم ولی نمیتونم ببینم اون داره آب میشه بخدا اگه عوض نشده بودم از پیشش میرفتم ولی من دوسش دارم میخوام همسر آینده شم نمیخواستم همه چیو خراب کنم😭