اختلال وسواسی-اجباری ( OCD) با افکار تکراری، ناخواسته، مزاحم (وسواس) و غیر منطقی و بیش از حد مورد نیاز برای انجام اقدامات خاص (اجباری) مشخص می شود.
اگر چه افراد مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری ممکن است بدانند که افکار و رفتار آنها مناسب نیست، اغلب قادر به جلوگیری از آنها نیستند.
علائم معمولا در دوران کودکی، سالهای نوجوانی یا بلوغ شروع می شوند، گرچه اغلب مردان این علائم را در سنین زودتر تجربه می کنند.
بیش از ۲ درصد از جمعیت ایالات متحده (تقریبا ۱ نفر از ۴۰ نفر) در طول زندگی خود با اختلال وسواسی-اجباری تشخیص داده می شوند.
علائم اختلال وسواسی-اجباری
اکثر مردم گاهی اوقات افکار وسواسی یا رفتارهای اجباری دارند. با این حال، در یک اختلال وسواسی-اجباری، این علائم معمولا روزانه بیش از یک ساعت طول می کشد و زندگی روزانه را مختل می کند.
وسوسه ها اندیشه های غلطی هستند که مکررا رخ می دهند.
افراد مبتلا به این اختلالات می دانند که این افکار غیر منطقی هستند اما می ترسند که ممکن است به نوعی درست باشند.
این افکار و انگیزه ها ناراحت کننده هستند و ممکن است مردم آن ها را نادیده بگیرند یا سرکوب کنند.
نمونه هایی از وسواس عبارتند از:
افکار درباره آسیب رساندن به کسی یا آسیب رساندن به آن
تردید در مورد درست انجام دادن کاری، مانند خاموش کردن اجاق گاز یا قفل کردن درب
تصاویر جنسی ناخوشایند
ترس از گفتن یا فریاد زدن چیزهای نامناسب در عموم
مجازات، اقداماتی تکراری است که به طور موقت استرس ناشی از وسواس را کاهش می دهد.
افراد مبتلا به این اختلالات می دانند که این رفتارها معقول نیستند اما احساس می کنند باید آنها را برای از بین بردن اضطراب و در برخی موارد برای جلوگیری از اتفاق بد افتادن، انجام دهند.
مانند وسواس، ممکن است سعی کنید اعمال اجباری را انجام ندهید، اما مجبورید این کار را برای کاهش اضطراب انجام دهید.
نمونه هایی از رفتارهای اجباری عبارتند از:
شستن دست به دلیل ترس از میکروب ها
شمارش چیزها و شمارش پول به دلیل آنکه شخص نمی تواند مطمئن باشد که آنها درست هستند یا نه
بررسی کردن اینکه آیا درب قفل شده یا اجاق گاز خاموش است یا نه
“بررسی روحی” که با افکار نفوذی همراه است نیز یک نوع اجبار است
علائم-اختلال-وسواسی-اجباری-و-درمان
علل اختلال وسواسی-اجباری
علت دقیق اختلالات وسواسی-اجباری ناشناخته است، اما محققان معتقدند که فعالیت در چندین قسمت از مغز مسئول است.
به طور خاص، این مناطق مغز ممکن است به طور معمول به سروتونین، شیمیایی که برخی از سلول های عصبی برای برقراری ارتباط با یکدیگر استفاده می کنند، پاسخ ندهند.
ژنتیک نیز بسیار مهم است.
اگر شما، والدین یا یک خواهر و برادر، اختلال وسواسی-اجباری داشته باشید، نزدیک به احتمال ۲۵٪ که یکی دیگر از اعضای خانواده نیز دچار این اختلال شود.
تشخیص
یک پزشک یا متخصص بهداشت روانی ت اختلال وسواسی-اجباری را تشخیص می دهد. ظهور ناگهانی علائم در کودکان یا افراد مسن باعث می شود تا اطمینان حاصل کرد که بیماری دیگری سبب بروز این اختلال نمی شود.
برای تشخیص OCD، فرد باید علائم زیر را داشته باشد:
وسواس، اجبار یا هر دو
وسوسه ها یا اجبار هایی که ناراحت کننده هستند و باعث مشکل شدن کار، روابط، بخش های دیگر زندگی می شوند و معمولا هر روز حداقل یک ساعت طول می کشد
درمان
یک برنامه درمان معمولی اغلب شامل هر دو روان درمانی و داروها می شود و درمان ترکیبی معمولا بهینه است.
داروها ، به ویژه یک نوع ضد افسردگی به نام بازدارنده جذب سرتوبین های انتخابی (SSRI)، برای بسیاری از مردم برای کاهش وسواس و اجبار استفاده می شود.
روان درمانی نیز در از بین بردن وسواس و اجبار استفاده می شود. به طور خاص، درمان رفتاری شناختی (CBT) و قرار گرفتن در معرض و واکنش درمان (ERT) برای بسیاری از افراد موثر است.
پیشگیری از بروز پاسخ احتمالی به فرد کمک می کند تا اضطراب ناشی از افکار وسواسی را تحمل کند در حالی که اجبار برای کاهش اضطراب نیست.
با گذشت زمان، این امر منجر به اضطراب بیشتر می شود.
اگر چه اختلال وسواسی-اجباری را نمی توان درمان کرد، می توان آن را به طور موثر کنترل کرد.
شرایط مرتبط با این اختلال
شرایطی هستند که ممکن است با اختلال وسواس فکری عملی همراه باشد.
اختلال تنفسی بدن. این اختلال با وسواس فیزیکی ظاهر شده است.
BDD با وسواس بیش از حد به ظاهر و تصویر بدن، اغلب برای چند ساعت در روز مشخص می شود. هر گونه نقص درک شده موجب ناراحتی شدید و در نهایت مانع از توانایی فرد در عملکرد می شود.
در بعضی موارد شدید، BDD می تواند منجر به جراحی های غیر ضروری زیبایی شود.
اختلال هورمونی می تواند به طور عاطفی، جسمی، اجتماعی و مالی فرد را تحت تاثیر قرار دهد و اغلب منجر به ناراحتی و ناتوانی می شود.
علاوه بر این، بسیاری از افراد نمی توانند ببینند که اقدامات آنها به طور بالقوه مضر است و بنابراین ممکن است در برابر تشخیص یا درمان مقاوم باشد.
بسیاری از افراد عادت های ناخوشایند مانند ناخن جویدن یا دندان قروچه دارند مخصوصا زمان هایی که استرس دارند این رفتارها شدت پیدا می کند.
با این حال، تریکوتیلومیا، میل اجباری برای جلوگیری از (و احتمالا خوردن) موهای خود، از جمله مژه ها و ابرو است.
برخی افراد ممکن است موهای خود را بجوند، در حالی که دیگران نمی تواندد حتی انجام این کار را تصور کنند.
این اختلال می تواند صدمات جدی ایجاد کند، از جمله آسیب ناشی از حرکات تکراری در دست، یا اگر مو به طور مرتب بلعیده شود، تشکیل توپ های مو در معده می کند که می تواند خطرناک باشد.
https://xn----ymcba7aijw6mqahgeg.com/wp-content/uploads/2019/08/وسواس-را-با-این-روش-ها-از-بین-ببرید.jpg136371دکتر نظریhttps://xn----ymcba7aijw6mqahgeg.com/wp-content/uploads/2019/12/favorite-icon-23-1-300x300.pngدکتر نظری2019-08-31 14:45:222019-08-31 14:46:28وسواس را با این روش ها از بین ببرید
وسواس یک ایده، فکر، تصور، احساس یا حرکت مکرر یا مضر که با نوعى احساس اجبار و ناچارى ذهنى و علاقه به مقاومت در برابر آن همراه است.
بیمار متوجه بیگانه بودن حادثه نسبتبه شخصیتخود بوده از غیر عادى و نابهنجار بودن رفتار خودآگاه است.
روانشناسان وسواس را نوعى بیمارى از سرى نوروزهاى شدید مىدانند .
که تعادل روانى و رفتارى را از بیمار سلب و او را در سازگارى با محیط دچار اشکال مىسازد.
و این عدم تعادل و اختلال داراى صورتى آشکار است.
روانکاوان نیز وسواس را نوعى غریزه واخورده و ناخودآگاه معرفى مىکنند.
و آن را حالتى مىدانند که در آن، فکر، میل، یا عقیدهاى خاص، که اغلب وهمآمیز و اشتباه است آدمى را در بند خود مىگیرد.
آنچنان که حتى اختیار و اراده را از او سلب کرده و بیمار را وامىدارد که حتى رفتارى را برخلاف میل و خواسته اش انجام دهد.
و بیمار هرچند به بیهودگى کار یا افکار خودآگاه است اما نمىتواند از قید آن رهایى یابد.
وسواس چیست؟
وسواس به صورتهاى مختلف بروز مىکند و در بیمار مبتلاى به آن این موارد ملاحظه مىشود :
اجتناب؛ تکرار و مداومت؛تردید؛شک در عبادت؛ترس؛دقت و نظم افراطى؛اجبار و الزام؛احساس بن بست؛عناد و لجاجت.
علائم دیگر:در مواردى وسواس بصورت، خود را در معرض تماشا گذاردن، دله دزدى، آتش زدن جایى، درآوردن جامه خود، بیقرارى.
بهانهگیرى، بىخوابى، بدخوابى، بىاشتهایى،… متجلى مىشود آنچنانکه به اطرافیانش این احساس دست مىدهد که نکند دیوانه شده باشد.
انواع وسواس:وسواسهایى که تمام فکر و اندیشه افراد را تحت تاثیر قرار داده و احاطهشان مىکند معمولا بصورتهاى زیر است:
وسواس فکرى
این وسواس بصورتهاى مختلف خود را نشان مىدهد که برخى از نمونههاى آن بشرح زیر است:
اندیشه درباره بدن:
بدین گونه که بخشى مهم از اشتغالات ذهنى و فکرى بیمار متوجه بدن اوست.
او دائما به پزشک مراجعه مىکند و در صدد بهدست آوردن دارویى جدید براى سلامت بدن است.
رفتار حال یا گذشته:
مثلا در این رابطه مىاندیشد که چرا در گذشته چنین و چنان کرده؟ آیا حق داشته است فلان کار را انجام دهد یا نه؟
و یا آیا امروز که مرتکب فلان عملى مىشود آیا درست مىاندیشد یا نه؟ تصمیمات او رواستیا ناروا ؟
در رابطه با اعتقادات: زمانى فکر وسواسى زمینه را براى تضادها و مغایرتهاى اعتقادى فراهم مىسازد.
مسایلى در زمینه حیات و ممات، خیر و شر، وجود خدا و پذیرش یا طرد مذهب ذهن او را بخود مشغول مىدارد.
اندیشه افراطى
زمانى وسواس در مورد امرى بصورت افراط در قبول یا رد آن استبا اینکه بیمار خلاف آن را در نظر دارد ولى بصورتى است.
که گویى اندیشه مزاحمى بر او مسلط است که او را ناگزیر به دفاع از یک اندیشه غلط مىسازد، از آن دفاع و یا آن را طرد مىکند.
بدون اینکه آن مساله کوچکترین ارتباطى با زندگى او داشته باشد; مثلا در رابطه با دارویى عقیدهاى افراطى پیدا مىکند .
بگونهاى که طول عمر، بقاى زندگى و رشد خود را در گرو مصرف آن دارو مىداند، اگرچه در اثر مصرف به چنان نتیجهاى دست نیابد.
وسواس عملى
وسواس عملى به شکلهاى گوناگون خود را بروز مىدهد که ما به نمونهها و مواردى از آن اشاره مىکنیم :
شستشوى مکرر:
مردم بر حسب عادت تنها همین امر را وسواس مىدانند و این بیمارى در نزد زنان رایجتر است.
رفتار منحرفانه:
جلوه آن در مواردى بصورت دزدى است و این امر حتى در افرادى دیده مىشود که هیچگونه نیاز مادى ندارند.
دقت وسواسى:
نمونهاش را در منظم کردن دگمه لباس و… مىبینیم و وضعیت فرد بگونهاى است که گویى از این امر احساس آرامش مىکند.
شمردن:
شمردن و شمارشها در مواردى مىتواند از همین قبیل بحساب آید.
مثل شمردن نردهها با اصرار بر این که اشتباهى در این امر صورت نگیرد.
راه رفتن:
گاهى وسواسها بصورت راه رفتن اجبارى است.
شخص از این سو به آن سو راه مىرود و اصرار دارد که تعداد قدمها معین و طبق ضابطه باشد
مثلا فاصله بین دو نقطه از ده قدم تجاوز نکند و هم از آن کمتر نباشد.
وسواس ترس
صورتهاى ترس وسواسى عبارت است از: ترس از آلودگى – ترس از مرگ – ترس از دفع – ترس از محیط محدود – ترس از امرى خلاف اخلاق – ترس از تحقق آرزو.
وسواس الزام
در این نوع وسواس نمىتواند خود را از انجام عمل و یا فکرى بیرون آورد و در صورت رهایى از آن فکر و خوددارى از آن عمل موجبات تنش در او پدید خواهد آمد.
وسواس در چه کسانی بروز می کند؟
الف) در رابطه با سن
تجارب حیات عادى افراد نشان مىدهد که وسواس همگام با بلوغ و در غلیان شهوت در افراد پایه گرفته و تدریجا رشد مىکند.
اگر در آن ایام شرایط براى درمان مساعد باشد بهبودهاى نسبى و دورهاى پدید مىآید .
وگرنه بیمارى سیر مداوم و رو به رشد خود را خواهد داشت تا جایى که خود بیمار به ستوه مىآید.
ب) در رابطه باهوش:
بررسیهاى علمى نشان دادهاند که وضع هوشى آنها در سطحى متوسط و حتى بالاتر از حد متوسط است.
وسواسىهایى که داراى هوش اندک و یا با درجه ضعیف باشند بسیار کمند بر این اساس رفتار آنها نباید حمل بر کم هوشى شان شود.
ج) در رابطه با اعتقاد:
حساس بودن افراد حساس
د) در رابطه با شخصیت و محیط:
تجارب نشان دادهاند آنهایى که در زندگى شخصى حساسترند امکان ابتلایشان به بیمارى وسواس بیشتر است و غلبه وسواس بر آنها زیادتر است.
در بین فرزندانى که والدینشان معمولا محکومشان مىکنند این بیمارى بیشتر دیده مىشود.
پارهاى از تحقیقات نشان دادهاند که شخصیت والدین و حتى صفات ژنتیکى، روابط همگن خویى و محیطى در این امور مؤثرند.
بهمین نظر وسواس در بین دوقلوهاى یکسان بیشتر دیده مىشود تا در دیگران، اگر چه ریشههاى اساسى و کلى این امر کاملا مشهود نیست .
مساله شخصیت را اگر با دامنهاى وسیعتر مورد توجه قرار دهیم خواهیم دید که این امر حتى در برگیرنده افراد و اشخاص از نظر جوامع هم خواهد بود.
وسواس بر خلاف بیمارى هیسترى است که اغلب در جوامع عقب نگهداشته شده دیده مىشود.
در جوامع بظاهر متمدن و پیشرفته و حتى در بین افراد هوشمند هم بمیزانى قابل توجه دیده مىشود.
ریشه هاى خانوادگى وسواس
در مورد ریشه و سبب این بیمارى مطالب بسیارى ذکر شده که اهم آنها عبارتند از وراثت، شخصیت زیر ساز یا الحاقى، وضع هوشى.
عوامل اجتماعى، عوامل خانوادگى، عوامل اتفاقى، رقابتها، منعها و… که ما ذیلا به مواردى از آن اشاره مىکنیم.
ریشه وراثت وسواس
تحقیقات برخى از صاحبنظران نشان داده است که حدود چهل درصد وسواسی ها، این بیمارى را از والدین خود به ارث بردهاند.
اگرچه گروهى دیگر از محققان جنبه ارثى بودن آن را محتمل دانسته و قایل شدهاند، انتقال زمینههاى عصبى مىتواند ریشه و عاملى در این راه باشد.
ریشه تربیت وسواس در خانواده
در این مورد مباحثى قابل ذکرند که اهم آنها عبارتند از:
۱- دوران کودکى:اعتقاد گروهى از محققان این است که پنجاه درصد وسواس هاى افراد در سنین جوانى و پس از آن از دوران کودکى پایهگذارى شد.
و تاریخچه زندگى آنها حاکى از دوران کودکى ویژهاى است که در آن کشمکشها و مقاومتها و سرسختىهاى فوق العاده وجود داشته است.
و کودک در برابر خواستههاى بزرگتران تاب مقاومت نداشته است.
۲- شیوه تربیت:در پیدایش گسترش وسواس براى شیوه تربیت والدین نقش فوق العادهاى را باید قایل شد. بررسیها نشان مىدهد.
مادران حساس و کمال جو بصورتى ناخودآگاه زمینه را براى وسواسى شدن فرزندان فراهم مىکنند .
و مخصوصا والدینى که رفتار طفل را بر اساس ضابطه خود بصورت دقیق مىخواهند و انعطاف پذیرى کمترى دارند.
در این رابطه مقصرند. تربیتخشک و مقرراتى در پیدایش و گسترش این بیمارى زیاد مؤثر است.
نحوه از شیر گرفتن کودک بصورت ناگهانى، گسترش آموزش مربوط به نظافت و طهارت و کنترل کودک
در رفتار مربوط به نظم و تربیت و دقت او هم در این امر مؤثر است.
وسواس و درمان وسواس
تحقیر کودک
۳- تحقیر کودک:عدهاى از بیماران وسواسى کسانى هستند که دائما این عبارت به گوششان خورده است که:
آدم بى عرضهاى هستى، لیاقت ندارى، در خور آدم نیستى، بدرد زندگى نمىخورى… و از بابت عدم لیاقتخود توسط والدین.
مربیان، خواهران، و برادران ارشد رکوفتشنیده و تنبیه شدهاند.
این گونه برخوردها بعدا زمینه را براى ناراحتى عصبى و یا وسواس آنها فراهم کرده است.
۴- ناامنىها:
پارهاى از تحقیقات نشان دادهاند برخى از آنها که دوران حیات کودکى آشفتهاى داشته و با ترس و نا امنى همساز بودهاند .
بعدها به چنین بیمارى دچار شدهاند. آنها در مرحله کودکى وحشت از آن داشتهاند که نکند کار و رفتارشان مورد تایید والدین و مربیان قرار نگیرد.
اینان در دوران کودکى براى راضى کردن مربیان خود مىکوشیدند و سعى داشته اند.
که دقتى افراطى درباره کارهاى خود روا دارند و در همه مسائل، با باریکبینى و موشکافى وارد شوند.
۵- منع ها:گاهى وسواس فردى بزرگسال نشات گرفته از منعهاى شدید دوران کودکى و حتى نوجوانى و جوانى است.
مته بر خشخاش گذاردن والدین و مربیان، ایرادگیریهاى بسیار، توقعات فوق العاده از زیر دستان، اگر چه ممکن است.
کار را برطبق مذاق خواستاران پدید آورد معلوم نیست عاقبتخوش و میمونى داشته باشد.
۶- خانواده افراد وسواسى: بررسیها نشان داده اند:
اغلب وسواسىها والدین لجوج داشتهاند که در وظیفه خواهى از فرزندان سماجتبسیار نشان مىدادهاند.
ایرادگیر و عیبجو بودهاند اگر مختصر لغزشى از فرزندان خود مىدیدند، آن را به رخ فرزندان مىکشیدند.
خسیس و ممسک بودهاند به طورى که کودک براى دستیابى به هدفى ناگزیر به شیوهاى اصرارآمیز بوده است.
و بالاخره افرادى کم گذشت، طعنه زن، ملامتگر، بودهاند و کودک سعى مىکرده خود را در حضور آنها دائما جمع و جور کند تا سرزنش نشود.
درمان وسواس
براى درمان مىتوان از راه و رسمها و وسایل و ابزارى استفاده کرد که یکى از آنها تغییر محیطى است که بیمار در آن زندگى مىکند.
درمان وسواس از طریق تغییر آب و هوا
دور ساختن بیمار از محیط خانواده و اقامت او در یک آسایشگاه و واداشتن او به زندگى در یک منطقه خوش آب و هوا براى تخفیف اضطراب و درمان بیمار اثرى آرامش بخش دارد.
و این امرى است که اولیاى بیمار مىتوانند به آن اقدام کنند.
تغییر شرایط زندگى برای درمان وسواس
از شیوههاى درمان این است که زندگى بیمار را در محیطى دیگر بکشانیم و وضع او را تغییر دهیم. او را باید به محیطى کشاند.
که در آن مساله حیات سالم و دور از اغتشاش و اضطراب مطرح باشد و بناى اصلى شخصیت او از دستبردها دور و در امان باشد بررسیهاى تجربى نشان مىدهند.
که در مواردى با تغییر شرایط زندگى و حتى تغییر خانه و محل کار و زندگى بهبود کامل حاصل مىشود.
ایجاد اشتغال و سرگرمى یک راه حل درمانی
تطهیرهاى مکرر و دوبارهکارىها بدان خاطر است که بیمار وقت و فرصتى کافى براى انجام آن در خود احساس مىکند.
و وقت و زمانى فراخ در اختیار دارد. بدین سبب ضرورى است در حدود امکان سرگرمى او زیادتر گردد.
تا وقت اضافى نداشته باشد. اشتغالات یکى پس از دیگرى او را وادار خواهد کرد که نسبتبه برخى از امور بىاعتماد گردد، از جمله وسواس.
زندگى افراد وسواسی در جمع
فرد وسواسى را باید از گوشهگیرى و تنهایى بیرون کشاند.زندگى در میان جمع خود مىتواند عاملى و سببى براى رفع این التباشد.
ترتیب دادن مسافرتهاى دستجمعى که در آن همه افراد ناگزیر شوند شیوه واحدى را در زندگى پذیرا شوند، در تخفیف و حتى درمان این بیمارى مخصوصا در افرا کمرو مؤثر است.
درمان وسواس از طریق شیوه هاى اخلاقى
رودربایستىها و ملاحظات فیمابین که هر انسانى بنحوى با آن مواجه است تا حدود زیادى سبب تخفیف این بیمارى مىشود.
طرح سؤالات انتقادى توام با لطف و شیرینى، بویژه از سوى کسانى که محبوب و مورد علاقه بیمارند در امر سازندگى بیمار بسیار مؤثر است.
و مىتواند موجب پیدایش تخفیف هایى در این رابطه شوند و البته باید سعى بر این باشد که انتقاد به ملامت منجر نشود.
روح بیمار را نیازارد. احیاى غرور بیمار در مواردى بسیار سبب درمان و نجات او از عوامل آزار دهند.
و خفت و خوارى ناشى از پذیرش رفتارهاى ناموزون وسواسى است و به بیمار قدرت مىدهد.
باید گاهى غرور فرد را با انتقادى ملایم زیر سؤال برد و با کنایه به او تفهیم کرد که عرضه اداره و نجات خویش را ندارد .
تا او بر سر غرور آید و خود را بسازد. باید به او القا کرد که مىتواند خود را از این وضع نجات دهد.
همچنین باید به بیمار اجازه داد که درباره افکار خود اگر چه بى معنى است صحبت کند و از انتقاد ناراحت نباشد.
۶- تنگ کردن وقت:
بیش از این هم گفتهایم که گاهى تن دادن به تردیدها ناشى از این است که بیمار خود را در فراخى وقت و فرصت ببیند.
و براى درمان ضرورى است که در مواردى وقت را بر فرد وسواسى تنگ کنند.
در چنین مواردى لازم است با استفاده از متون و شیوه هایى او را به کارى مشغول دارید.
به امر و وظیفهاى او را وادار نمایید تا حدى که وقتش تنگ گردد و ناگزیر شود.
با سر هم کردن عمل و وظیفه کار و برنامه خود را اگرچه نادرست است .
سریعا انجام دهد. تکرار و مداومت در چنین برنامهاى در مواردى مىتواند بصورت جدى در درمان مؤثر باشد.
زیرپاگذاردن موضوع وسواس برای درمان
در مواردى براى درمان بیمار چارهاى نداریم جز اینکه به او القا کنیم به قول معروف به سیم آخر بزند.
حتى با پیراهنى که آن را او نجس مىداند و یا با دست و بدنى که او تطهیر نکرده مىشمارد .
و به نماز بایستد و وظیفهاش را انجام دهد. به عبارت دیگر بیمار را وا داریم .
تا همان کارى را که از آن مىترسد انجام دهد. تنها در چنین صورت است که در مىیابد هیچ واقعهاى اتفاق نمىافتد.
شیوه هاى اصولى در درمان وسواس
الف) روانپزشکى:اگر رفتار و یا عمل وسواسى شدید شود نیاز به متخصص روانى و درمانگرى است که در این زمینه اقدام کند.
کسى که تعلیمات تخصصى و تحصیلىاش در روان پزشکى او به او اجازه مىدهد که براى شناخت ریشه بیمارى و درمان بیمار اقدام نماید.
علاوه بر اینکه در زمینه ریشهیابىها کار و تلاش کرده و دائما در رابطه با خود هم اقداماتى بعمل آورد.
و لااقل حدود ۳۰۰-۲۰۰ ساعتى هم در رابطه با شناختخویش گام برداشته است.
اینان اجازه دارند که در موارد لازم نسخه بنویسند و یا داروهایى تجویز کنند.
و یا شیوههاى دیگرى را براى درمان لازم مىبینند بکار گیرند.
اهمیت روانکاوی بیماران
بیماران را گاهى لازم است که در مؤسسات روانپزشکى و گاهى هم در بیمارستانها به طرق روانکاوى و رواندرمانى درمان نمایند.
و در موارد ضرور باید آنها را بسترى نمود. درمان بیمارى براى برخى از افراد بسیار ساده و آسان و براى برخى دیگر بسیار سخت است .
بویژه که شرایط اقتصادى و اجتماعى بیمار هم در این امر مؤثر است.
ب) روان درمانى:این هم نوعى درمان است که توسط روانکاو یا روانشناس صورت مىگیرد.
و آن یک همکارى آزاد بین بیمار و درمان کننده مبتنى بر اعمال متقابل است.
که بر اساس روابطى نسبتا طولانى و طبق هدف و برنامه ریزى مشخصى به پیش مىرود.
درمان اختلال بهصورت مکالمه و صحبت و یا هر شیوه مفیدى که قادر به اصلاح زندگى روانى فرد باشد انجام مىگیرد.
در این درمان گاهى هم ممکن است دارو مورد استفاده قرار گیرد. البته اصل بر این است .
که بر اساس شیوه مصاحبه و گفتگو زمینه براى یک تحول درونى فراهم شود.
اصولى در روان درمانى
در روان درمانى افراد، همواره سه اصل مورد نظر است و مادام که به این جنبهها توجه نشود امکان اصلاح و درمان نخواهد بود:
الف – اصلاح محیط: و غرض محیط زندگى بیمار، توجه به امنیت آن، بررسى اصول حاکم بر جنبههاى محبتى و انضباطى.
نوع روابط و معاشرتها، فعالیتهاى تفریحى، گردشها، تلاشهاى جمعى، مشارکتها در امور،… است.
ب – ارتباط خوب و مناسب:در روان درمانى آنچه مهم است داشتن و یا ایجاد روابط خوب و مناسب همدردى و همراهى، کمک کردن.
دادن اعتبار و رعایت احترام، وانمود کردن حق بجانبى براى بیمار، تقویت قدرت استدلال، بیان خوب، خوددارى از سرزنش و… .
ج – روانکاوى و روان درمانى:که در آن تلاشى براى ریشهیابى، ایجاد زمینه براى دفاع خود بیمار از وضع.
و حالات خود گشودن عقدهها، توجه دادن بیمار به ریشه و منشا اختلال خود، القائات لازم و…
تمرین های زناشویی مختلفی وجود دارد و خانواده درمان متناسب با زندگش مشترک شما آن را ارائه می دهد حرف های مثبت را جایگزین جملات منفی کنید اول صبحت با لبخمد به هم سلام کنید یکدیگر را جلوی سایرین و دوستان تمجید کنید در لحظات مختلف یکدیگر را در آغوش گرفته و ببویسد نه فقط […]